×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

ویژه های خبری

true
    امروز  یکشنبه - ۴ آذر - ۱۴۰۳  
false
true

پایشگر- بین‌المللی به ویژه قدرت‌های بزرگ و سازمان‌های اطلاعاتی آن‌ها است که در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی جریان دارد.

به گزارش پایشگر به نقل از بانکداری اینده مقصود از «جنگ اطلاعاتی»، عملیات‌های تهاجمی و تدافعی است که سازمان‌های تشکیلاتی یا فردی با سیاست‌های خاص و اهداف راهبردی برای بهره‌برداری یا تخریب اطلاعات موجود در رایانه‌ها یا شبکه اینترنت و دیگر سیستم‌های اطلاعات شبکه‌ای مثل رسانه‌های همگانی به کار گرفته می‌شود که جنگ رسانه‌ای و جنگ روانی نیز در زیرمجموعه مورد اخیر قرار می‌گیرند. «جنگ اطلاعاتی» یک ویژگی درگیری‌‌های نظامی است که سامانه‌‌های اطلاعاتی به طور مستقیم یا غیرمستقیم مورد تهاجم واقع شده یا از آنها دفاع می‌شود تا بدین ترتیب داده‌ها، دانش، باورها یا پتانسیل جنگ ‌جوئی دشمن افت کرده یا کاملا نابود شود و در عین حال داده‌ها، دانش، باورها و میل جنگجویی نیروهای خودی حفظ شود.

اصطلاح جنگ اطلاعاتی برای نخستین ‌بار در سال ۱۹۷۵ میلادی مورد استفاده قرار گرفت و کشورهای پیشرفته در زمینه فناوری به اهمیت آن پی بردند و تلاش کردند در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی آن را بکه ار ببرند. در اواخر دهه ۹۰ اصطلاح جنگ اطلاعاتی دامنه وسیع تری یافت و به عملیات اطلاعاتی معروف شد و منظور از آن هر گونه عملیات نظامی یا غیرنظامی با هدف سلطه بر تفکر دشمن بود به گونه‌ای که به دلخواه ما فکر کند و اجرای تصمیم‌‌هایش منافع ما را تامین کند و از طرف دیگر ممانعت از اینکه دشمن همانند این عملیات را بر علیه ما به‌کار ببرد. تکوین جنگ اطلاعاتی مستقیما با پیشرفت‌های سریع در فناروری‌های اطلاعاتی جدید مثل شبکه‌های الکترونیک در طی دو دهه اخیر مرتبط است.

جنگ روانی نیز یک جریان ارتباطی است که در آن دو طرف شرکت دارند و یک ‌طرف به‌تنهایی یا هر دو طرف سعی دارند تا با تاثیرگذاری بر افکار، عواطف و تمایلات طرف دیگر، او را وادار به انجام رفتاری مطابق خواست خود کنند. در این مقوله و طراحی بهره‌گیری از تبلیغات و سایر اقدامات از اهمیت زیادی برخوردار است. امروزه با رشد فناوری و علوم ارتباطات در دهکده جهانی، جنگ روانی بخش مهمی از فعالیت‌های برون‌مرزی سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی بازیگران بین‌المللی به ویژه قدرت‌های بزرگ و سازمان‌های اطلاعاتی آن‌ها است که در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی جریان دارد.

در همین راستا، استفاده از رسانه‌ها برای تضعیف کشور هدف و بهره‌گیری از توان و ظرفیت رسانه‌ها اعم از رسانه‌های نوشتاری، دیداری و شنیداری و به‌کارگیری تبلیغات و عملیات روانی به‌منظور کسب منافع را جنگ رسانه‌ای می‌نامند. سربازان جنگ رسانه‌ای، متخصصان تبلیغات، استراتژیست‌های تبلیغات بین‌المللی و کارگزاران رسانه‌ای هستند. امروز اهداف و مقاصد عملیات روانی بیشتر از طریق فناوری‌های ارتباطی – اطلاعاتی، به ویژه رسانه‌ها قابل حصول است. جنگ رسانه‌ای از برجسته‌ترین مولفه‌های جنگ نرم و جنگ‌های مدرن در جهان کنونی محسوب می‌شود. جنگ نرم به‌عنوان راهبرد انتخابی قدرت‌های بزرگ برای تغییر کارکرد و عملکرد دولت‌ها و ملت‌ها در پشتیبانی از دیگر دولت ها، به ویژه کنترل افکار و اذهان عمومی مردم است.

عملیات اطلاعات راهبردی در جنگ بالکان

در بهار سال ۱۹۹۹ میلادی، از آنجا که افکار عمومی جهان حمله ناتو به یوگسلاوی سابق را ‏ جنگی خونین، مرگبار، و ویرانگر توصیف کردند، مقامات نظامی ناتو به هراس افتادند ‏که انتقاد فزاینده مردم، و حتی برخی مقامات سیاسی دولت‌های عضو ناتو، ممکن است مشروعیت آنها را ‏در این جنگ زیر سوال ببرد. از این رو کارشناسان روابط عمومی بریتانیا و آمریکا تصمیم گرفتند از طریق مطبوعات و رسانه‌های ناتو جنایات مقامات و رهبران یوگسلاوی و قربانیان و ویرانی‌های حاصل از عملکرد آنها را به ‏نمایش گذارند. بنابراین ناتو برای نخستین‌ بار توانست نابودی زیرساختار اطلاعات مدنی یک کشور را مشروع جلوه دهد.

ناتو ساختمان ملی رادیو-تلویزیون را بمباران کرد، ایستگاه‌های پخش اخبار را نابود، و انتقال امواج ‏رادیویی و تلویزیونی ماهواره‌‌ای صرب‌ها را مختل کرد. با پخش اخبار بد، تبلیغات علیه رهبران جنایتکار ‏یوگسلاوی شدت گرفت و افکار عمومی متأثر و انسجام حوزه فرماندهی ‏صرب‌ها از هم گسست: نخست از طریق روابط و امور عمومی (روزنامه‌‌نگاری) و آن گاه از طریق ‏عملیات روانی (نفوذ بر احساس، انگیزه، قضاوت، و نفوذ بر افکار عمومی، حکومت‌ها، سازمان‌ها، گروه‌ها و ‏افراد).‏ پس از پایان جنگ سرد، برای نخستین ‌بار تحت شرایط ساختارهای ارتباطاتی جوامع اطلاعاتی، عملیات روانی ‏‏(انگیزه یا تقویت شیوه‌های مهار بیرونی به نفع هدف کارگزاران) به عنوان ابزار راهبردی در برابر افکار عمومی کشورهای در حال جنگ و متحد به کار گرفته شد.

پیامدهای گسترده جنگ اطلاعاتی در رسانه‌های ‏بین‌‌المللی، می‌‌تواند حملات برنامه‌‌ریزی شده – با بمباران رسانه‌های دشمن، و جعل، فریب، و تحریف ‏حقوق بشر با توسل به اطلاعات – را تحت تأثیر قرار دهد. یک کارشناس جنگ اطلاعاتی در نیروی ‏هوایی ایالات متحده در ارزیابی خود از جنگ کوزوو نتیجه هدفمندی گرفت: «هر فرمانده و متخصص جنگ ‏اطلاعاتی و افسر روابط عمومی باید اطلاعات عمومی را به مثابه میدان نبردی تلقی کند که گویی در میان آن عرصه قرار دارد و باید بر محیط کاملا مسلط باشد.»

جنگ اطلاعاتی یا جنگ علیه ترور؟

جنگ ضد ترور به مثابه نفوذ بر قلبها و ذهن شهروندان‏ و بازاندیشی در پیامدهای اجتماعی، رسانه‌ای و سیاسی حملات یازدهم سپتامبر ‏‏۲۰۰۱ موجبات ظهور یک فرایند فزاینده دیگرهراسی و فضای عملی آماده شدن برای جنگ را فراهم کرد. غرور ملی و ‏احساس انتقام نیز زمینه را برای تأیید و موافقت با جنگ علیه تروریسم که از سوی بوش مطرح شده بود، مهیا کرد. سناریوی تهدیدآمیز جدید «تروریسم بین‌‌المللی» و ایجاد تصاویری خصومت‌‌آمیز از چهره افراط‌‌گرایی/ ‏بنیادگرایی توانست زمینه‌‌ای طولانی‌مدت برای ایالات متحده فراهم آورد تا هژمونی سیاسی، ‏فرهنگی و اقتصادی خود را در خاورمیانه تحقق بخشد.

در فضای مذکور، خشم سیاسی ملی می‌‌توانست مبارزات تبلیغاتی اطلاعاتی و سیاست خارجی را با ‏فعالیت‌های عمومی، نظامی و جنگ روانی علیه افکار عمومی جامعه همراه سازد و بدون اینکه مقاومتی صورت ‏گیرد، اهداف آمریکایی محقق شود. آمریکا در جبهه داخلی مبارزات تبلیغاتی و رسانه‌ای خود را آغاز کرد، ‏مبارزاتی که با بهره‌گیری از اسطوره‌های قهرمانانه، باستانی و اخلاقی روحیه جنگ و اراده ملی را در میان نظامیان تقویت می‌کرد و جهان اسلام را در برابر اندیشه یک جنگ صلیبی جهانی قرار داد، جنگی به رهبری ‏آمریکا که خود را متعهد به مبارزه علیه دولت‌های یاغی و حامی تروریسم و یا به تعبیری دشمنان ‏آمریکا معرفی کرد. ریچارد هالبروک، سفیر پیشین آمریکا در سازمان ملل متحد، در اکتبر ۲۰۰۱ اعلام کرد: «این کار را چه دیپلماسی عمومی، چه جنگ روانی و تبلیغاتی خشن علیه افکار عمومی بنامید، هیچ فرقی ‏نمی‌کند. توجیه اینکه چرا میلیون‌ها مسلمان در این جنگ قربانی می‌‌شوند، از اهمیت تاریخی زیادی برخوردار ‏است.»

وزارتخانه‌های متعدد و متخصصان روابط عمومی، برای ایجاد تصویر و تعریف دلخواه خود از جنگ ‏علیه تروریسم، به طور مشترک دست به راهبردهای مشروعیت‌‌سازی و تفاسیر دروغ ‌پردازانه زدند تا با مبارزه ‏برای تسخیر قلب‌ها و ذهن شهروندان، منافع آمریکا را تأمین کنند.‏ اکثر طرفداران بین‌المللی «جنگ علیه ترور» از آن دسته از عملیات اطلاعاتی استراتژیکی حمایت کردند که ایالات ‏متحده توانست با کمک آنها افکار عمومی را به سلطه خود درآورد و مرزها را درنوردد. اما با فاصله ‏زمانی و عاطفی از رویداد یازدهم سپتامبر، میزان توجیه جنگ علیه تروریسم، به ویژه شکل ‏تهاجمی آن، و قرار دادن دولت‌های یاغی در برابر افکار عمومی جهانی نیز به مراتب دشوارتر شد.

عملیات اطلاعاتی برای غلبه بر نتایج نظرسنجی‌ها

با این اوضاع و احوال، اعتبار بین‌المللی ایالات ‏متحده روزبه‌‌روز کاهش می‌‌یافت. دو موسسه مهم نظرسنجی در فرانسه و آلمان نیز نتایج تحقیقات و آمارهای خود را در ‏مورد جنگ عراق منتشر کردند: در ژانویه ۲۰۰۳، رسانه‌ها گزارش دادند که تنها ۹ درصد از مردم آلمان و ۲۴ ‏درصد از مردم فرانسه به جنگ عراق پاسخ مثبت داده‌‌اند. بر این اساس، نه‌تنها در آلمان و فرانسه بلکه ‏در سراسر جهان شمار مخالفان جنگ مدام در حال افزایش بود. در آغاز همان سال، نظرسنجی گالوپ طی یک ‏همه‌ پرسی بین‌المللی اعلام کرد که استرالیا تنها کشوری بود که ۵۳ درصد نظر مثبت به جنگ عراق داشت. شایان ذکر است که ‏نظرسنجی گالوپ این میزان را در بریتانیا ۴۴ درصد اعلام کرد. حتی در کشورهای دیگری که حکومت‌های آنها ‏وعده کمک نظامی به ایالات متحده داده بودند، اکثریت با حمله آمریکا به عراق بدون مجوز سازمان ملل ‏متحد مخالف بودند: در اسپانیا ۷۰ درصد، در هلند۷۲ درصد، و در ایتالیا ۶۶ درصد. تنها در لهستان بود که ۵۲ ‏درصد از مردم وعده کمک سیاسی به ایالات متحده داده بودند ولی ۶۳ درصد با حمله آمریکا به عراق بدون ‏مجوز سازمان ملل متحد مخالفت و تنها به اعزام گروه اندک نظامی برای کمک به آمریکا اکتفا ‏کردند. در ترکیه نیز وضع به همین صورت بود؛ در ژانویه ۲۰۰۳ نزدیک به ۸۰ الی ۹۰ درصد شهروندان ‏ترک مخالف جنگ بودند.‏

وضعیت مایوسانه جبهه ائتلاف در جنگ عراق، بسیاری از ناظران و سیاستمداران ایالات متحده را متوجه این ‏موضوع کرد. جریان سیاسی حکومت بوش در جنگ علیه تروریسم مبارزه‌ای برای فروش کالای صلح و ‏عدالت در جهان تلقی شد، کالایی که مشتری نداشت و فقط مارک آزادی و رفاه آمریکایی روی آن خورده ‏بود. از این‌رو بود که کاترین اسکات، از دانشمندان علوم سیاسی در ایالات متحده هشدار داد: «دموکراسی ‏مستلزم وجود امکانات انتخاب، انسان‌های عاقل، مباحثه، و اعتراض است …، سیاست خارجی در یک نظام دمکراتیک ‏باید حاصل مشورت فراوان با دولت‌های مقتدری باشد که جریانات را پیش می‌‌برند». اما این در حالی است که نظرسنجی‌های مربوط به جنگ در واشینگتن و لندن اینگونه نشان نمی‌‌دادند؛ بلکه این جنگ حاصل یک عملیات روانی بود که ‏لابی‌های سیاسی، اقتصادی و متخصصان روابط عمومی، با نظرسنجی‌های اطلاعاتی افکار عمومی جهان را ‏متقاعد کردند.

عملیات روانی-اطلاعاتی در عراق در بهار سال ۲۰۰۲

واحدهای عملیات روانی نیروهای ایالات متحده، جنگ روانی خود را علیه ‏شهروندان و نظامیان و حکومت عراق شدت بخشیدند. در این رابطه می‌‌توان به پخش یک میلیون اعلامیه از ‏طریق هواپیماها، ارسال نامه‌های الکترونیکی سیاسی و اجتماعی، پخش برنامه‌‌های تلویزیونی و رادیویی ماهواره‌ای، که با ‏موسیقی سنتی و اروپایی همراه بود، و نیز برگزاری کنفرانس‌های متعدد مطبوعاتی پنتاگون، و سخنرانی‌های ‏پی‌ در پی بوش اشاره کرد. شهروندان از طریق عملیات اطلاعاتی، به مخالفت با رژیم تحریک می‌‌شدند و به سربازان توصیه می‌‌شد که سلاح‌های خود را بر زمین گذارند و تسلیم شوند. ایستگاه پخش رادیویی عملیات روانی صدای ‏مردم عراق که از سال ۱۹۹۱ تأسیس شده بود فعال‌تر شد و دو ایستگاه دیگر با عناوین رادیو المعلومات و رادیو ‏تکریت که از کویت پخش می‌‌شدند به آن اضافه شدند.‏ در طول جنگ، این دخالت‌ها بار دیگر اوج گرفت و این کار بیشتر از طریق نصب ابزارهای بلند‌گو در میدان نبرد و ‏نفوذ عملیاتی از طریق گردان‌های عملیات روانی درون جامعه صورت می‌‌گرفت تا مقاومت مردمی را در برابر ‏نیروهای اشغالگر تضعیف کنند. مشخصه تهاجم بریتانیا ترکیبی از عملیات نرم و موسیقی راک در بصره ‏بود که در ۲۷ مارس، فرستنده‌‌های عراقی را با حملات هوایی نابود و فرستنده‌‌های خود را با برنامه‌هایی ‏خاص جایگزین آنها کرد. در دهم آوریل، مرحله جدید عملیات روانی آغاز شد: تیم‌های عملیات روانی بریتانیا و ‏آمریکا مسئولیت رسانه‌‌های منهدم شده عراق را برعهده گرفتند. و اقدام به انتشار روزنامه‌هایی کردند که در ‏آنها فقط در مورد نیات خوب نیروهای ائتلاف از حمله به عراق مطلب نوشته می‌شد. همزمان با این اقدام، نیروهای ویژه ‏هوایی عملیات روانی آمریکا، اخبار و بروشورهایی را با عنوان «پیش به سوی آزادی» در آسمان بغداد پخش کردند و در پی آن، با حمایت و کمک گروه‌های تبعیدی در لندن، اقدام به پخش رادیویی سخنان بوش و بلر کردند؛ سخنانی که نیروهای اشغالگر را بار دیگر دوست و آزادی ‌بخش ملت عراق توصیف می‌‌کرد.‏ از آگوست سال ۲۰۰۲ وزارت امور خارجه ایالات متحده اسناد مربوط به عراق را در اختیار ‏روزنامه ‌نگاران خارجی گذاشت و از تبعیدیان تحصیل ‌کرده عراقی در خارج دعوت کرد تا با برگزاری میزگردها و ‏سخنرانی‌هایی در سراسر دنیا، جنگ علیه عراق را تأییدکنند و آتش جنگ را شعله‌‌ور سازند.

تسخیر قلب‌ها با پرونده جعلی

پیش از آغاز جنگ، تبلیغات جنگی انگلیس و آمریکا با ارائه مدارک مخفیانه فرضی و پرونده‌‌های جعلی (که ‏حتی سی.آی.ای هم از آنها خبر نداشت) شروع شد. تحت عنوان نقض قطعنامه‌‌های سازمان ملل متحد و نیز وجود ‏سلاح‌های کشتار جمعی در عراق و ارتباط آن با القاعده، فضا را برای جنگ مهیا کردند.

نخست‌وزیر وقت انگلیس، تونی بلر، پرونده‌ای جعلی با عنوان «سلاح‌های ‏کشتار جمعی عراق» بر سر دست گرفت که تولید مراکز اطلاعاتی ائتلاف ‏لندن و واشینگتن بود و بخش اعظم آن از پایان نامه دکترای یک دانشجوی عراقی سرقت شده بود. نمایش‌های کالین پاول در سازمان ملل متحد نیز به کمک توجیه این موضوع آمد. در لشکر‌کشی به افغانستان، طی سال ۲۰۰۱ نیز دفتر تبلیغات و رسانه‌های کاخ سفید ‏فعالیت‌های مطبوعاتی جنگ علیه تروریسم را در زمان‌ها و مکان‌های متعددی سازماندهی کرد؛ در این فعالیت‌ها ‏دکتر آلسیتارکمپل از بریتانیا و طراحان مبارزات انتخابی حزب کارگر و مسئول دفتر تبلیغات و رسانه‌ای ناتو در ‏زمان جنگ کوزوو نیز شرکت کرده بود.‏ آنها در طول چندین مرحله بمباران شبانه‌ روزی، با بهره‌گیری از استراتژی اطلاعاتی، ماراتن رسانه‌ای به راه انداختند. در ‏واشینگتن، مسئولان رسانه‌ای کاخ سفید، وزارت امور خارجه و پنتاگون، شبانه ‌روز مراقب رسانه‌های بین‌المللی ‏بودند. دفتر ارتباطات جهانی کاخ سفید که از اوایل همان سال همکاری‌های نزدیکی با کارشناسان ‏‏اطلاعات استراتژیک دفتر رسانه‌ای بوش، وزارت امور خارجه، سیا، شورای امنیت ملی و پنتاگون ‏داشت، صحنه‌ها و نمایش‌های تلویزیونی را برای سیاستمداران آماده می‌‌کرد؛ سخنگویان نظامی را آموزش داد و ‏هر روز برای افسران آمریکایی در سراسر جهان نامه‌های الکترونیکی می‌‌فرستاد که در آنها وضعیت جنگ را به دروغ تشریح ‏می‌‌ کردند. رسانه‌های بین‌المللی در ۲۴ مارس، از پیشروی نیروهای ائتلاف در عراق چنین گزارش دادند: «اخبار ‏روزانه تصاویر امیدوارکننده و مسرت ‌بخشی از عراق نشان می‌‌دهند. آمریکایی‌ها و نیروهای ائتلاف مورد ‏استقبال مردم خوشحال عراق قرار گرفته‌اند.»

جنگ اطلاعات در رویارویی آمریکا با ایران

در عرصه ی نبرد رسانه‌ای توازن قوا وجود ندارد؛ مسئله‌ای که به شکاف دیجیتالی، شکاف اطلاعاتی، شکاف آگاهی و نظارت آن تعبیر می‌شود. شکاف دیجیتالی را می‌توان ناشی از عدم توازن ژئوپلیتیکی در قلمروی فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی دانست که از ساختار و نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی حاکم بر کشورهای ضعیف و قوی یا محروم و برخوردار متأثر است. منبع اصلی ۸۰ درصد کل اخباری که در جهان انتشار می‌یابد شبکه‌های خبری غرب است، ۷۰ درصد تمام برنامه‌های تلویزیونی، ۹۰ درصد اخبار دیداری، ۸۲ درصد تجهیزات الکترونیکی و اطلاعاتی و ۹۰ درصد اطلاعات ذخیره‌شده در رایانه‌ها، غربی است. حتی بیشتر شبکه‌های اجتماعی موبایلی ماهیتی غربی دارند. غرب و در رأس آن آمریکا با دارا بودن اندکی از جمعیت جهان تقریبا ۷۵ درصد تبلیغات دنیا را انجام می‌دهد.

از بدو پیروزی انقلاب اسلامی شاهد جنگ روانی و به ویژه جنگ رسانه‌ای واشنگتن علیه جمهوری اسلامی ایران در ابعاد داخلی، منطقه‌ای و جهانی بوده ایم. در حال حاضر، هالیوود، فارسى وان، بى.بى.سى، صدای آمریکا، رادیو فـردا‌ و شـبکه‌هاى اجتماعى‌ اینترنتى‌ از مهم‌ترین ابزارهاى رسانه ‌اى آمریکا در تضاد‌ با‌ جمهورى‌ اسلامى‌ هستند‌.

بر همین اساس و در بعد منطقه ای، ایالات‌متحده آمریکا مى‌کوشد با گسترش‌ اندیشه‌ ایران هراسی‌ در میان کشورهاى عـربى‌ مـوضوع‌ خطر گسترش تشیع و تشکیل هلال‌ شیعى‌ در منطقه را بزرگ ‌نمایى کند و با تأکید بر سرنگونى رژیم ایران نه‌ تنها به‌ انـتقال فناورى ‌هاى‌ راهبردی به متحدان منطقه ‌اى خود و شکل‌ دادن‌ به مسابقه‌ تسلیحاتى‌ و تحرکات‌ نظامى بـپردازد بـلکه در‌ چارچوب رویکردهای نرم همانند جنگ رسانه‌‌اى و شـبکه‌‌سازى بـه مـقابله با ایران نیز مى ‌پردازد. در ابعاد جهانی نیز آمریکا به دنبال ارائه تصویری سیاه از ایران در سطح تفکر عمومی است. ایرانی عقب مانده، رژیمی توتالیتر و سرکوبگر، و درنهایت ناقض حقوق بشر، ضد زن و جوان و حامی تروریست. این تصویرسازی‌ها به کمک جنگ رسانه‌ای انجام می‌شود. به ‌طورکلی باید گفت که سیاست نرم‌افزاری آمریکا علیه ایران بر پایه نوعی رویارویی فرهنگی و برخورد تمدنی تدوین ‌شده است.

در بحران کنونی که در روابط ایران و آمریکا پدید آمده نیز روندهای هدایت اطلاعات از جانب آمریکا بسیار فریبنده و تحریک کننده اند. در دوران رئیس جمهور پیشین، باراک اوباما، تکیه اصلی تبلیغات و جنگ اطلاعاتی و رسانه‌ای آمریکا بر روی حقوق بشر و رفتار غیرعادی دولت ایران بود و به اتکای همین مفاهیم در نهایت توانستند اجماع بین‌المللی علیه برنامه هسته‌ای ایران به وجود آورند و تحریم‌های گسترده‌ای را بر اقتصاد ما تحمیل کنند. اما امروز در وضعیتی هستیم که ایران خود را در چشم دنیا دولتی نشان داده است که به تعهدات بین‌المللی پایبند است و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز بارها تعهد ایران به معاهدات آژانس را تایید کرده است، پس دست کم آمریکا نمی‌تواند از نوع ادبیاتی علیه ایران استفاده کند که پیشتر برای محکومیت ما به کار برده بود. بهانه آمریکا برای خروج تنها این بود که دولت اوباما قرارداد بدی با ایران بسته است که امنیت ملی آمریکا را تهدید می‌کند و اینکه رفتار جمهوری اسلامی رفتاری تهاجمی در منطقه است که متحدان ما را در معرض تهدید قرار می‌دهد. هرچند نمی‌توان انکار کرد که شیوه‌های قدیمی، از آن نوعی که علیه عراق به کار گرفته شد، هنوز کارکرد خود را دارا هستند. مثلا فقط به خاطر بیاورید که در همین اوایل بهار امسال بود که نتانیاهو مدعی شد کوهی از اسناد از پایگاه‌های هسته‌ای ایران دزدیده است که نشان می‌دهد جمهوری اسلامی در حال فعالیت‌های هسته‌ای برای تولید سلاح هسته‌ای است. چنین روش‌های تبلیغات و فریبی که پیشتر بارها به کار گرفته شده است به هیچ وجه کنار گذاشته نشده است و به نظر می‌رسد هرچه رویه تهاجمی و جنگی آمریکا و متحدان منطقه‌ای اش علیه ایران تهدید شود، نمونه‌های نوین آن از آستین شان بیرون می‌آید و در مقابل دیدگان متحیر ما به نمایش گذاشته می‌شود.

false
true
false
false

true