حقیقت یا فراموشی ساختگی؟ وقتی خاطرات انقلابی، قربانی مصلحتها میشوند!
اخبار سیاسی پایشگر– اظهارات اخیر محسن رفیقدوست درباره ترور مقامات رژیم پهلوی و برخی مسائل تاریخی، در شرایطی مطرح شده که فضای سیاسی ایران دستخوش تحولات جدیدی است.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری پایشگر، ممکن است انگیزههای شخصی، سیاسی یا حتی تلاش برای بازنویسی بخشی از تاریخ معاصر در این اقدام نقش داشته باشد.
از سوی دیگر، طرح چنین مسائلی پس از گذشت دههها، میتواند به نوعی پاسخی به روایتهای جدیدی باشد که در فضای عمومی و رسانهای در حال شکلگیری است.
واکنش دفتر رفیقدوست و تلاش برای کنترل پیامدها
دفتر رفیقدوست بلافاصله پس از انتشار این مصاحبه، تلاش کرد تا از طریق طرح مسأله جراحی مغز و عوارض آن، اعتبار سخنان او را زیر سؤال ببرد.
این نوع واکنش، نشان میدهد که اظهارات وی پیامدهای جدیتری از حد انتظار داشته و احتمالاً باعث نگرانی در برخی محافل شده است.
تکذیب غیرمستقیم یا کماعتبار جلوه دادن خاطرات یک شخصیت تأثیرگذار، تاکتیکی است که معمولاً برای جلوگیری از تبعات حقوقی و سیاسی به کار میرود.
پیامدهای حقوقی اعتراف به اقدامات مسلحانه
از نظر حقوقی، اعتراف به اقدامات مسلحانه، حتی اگر در گذشته رخ داده باشد، میتواند تبعات حقوقی و بینالمللی داشته باشد.
در فضای رسانهای جهانی، این گونه اظهارات بهانهای برای برخی نهادهای بینالمللی و حقوق بشری است تا پروندههای جدیدی را علیه چهرههای انقلابی باز کنند.
همچنین، در فضای داخلی، این سخنان ممکن است باعث حساسیت نهادهای امنیتی و قضایی شود، بهویژه اگر اسامی و جزئیات تازهای مطرح شده باشد.
نشانهای از اختلاف یا شکاف درون جریانهای سیاسی؟
اختلاف میان رفیقدوست و دفترش، یا حتی میان او و شخصیتهایی مانند محسن رضایی، میتواند یکی از دلایل این واکنشها باشد.
رفیقدوست از چهرههای قدیمی و باسابقه انقلاب است و نزدیکی تاریخی او به محسن رضایی و برخی چهرههای امنیتی و نظامی، گمانهزنیهایی را درباره وجود اختلافات در درون این طیف تقویت میکند.
ممکن است دفتر او، تحت فشار برخی نهادها یا شخصیتهای سیاسی، ناچار شده باشد که اظهارات او را بیاعتبار جلوه دهد تا از ایجاد تنش بیشتر جلوگیری شود.
تأثیر این موضوع بر افکار عمومی و روایتهای تاریخی
این ماجرا میتواند بر نحوه روایت تاریخ انقلاب نیز تأثیر بگذارد.
از یک سو، سخنان رفیقدوست به عنوان یکی از چهرههای اصلی آن دوران، روایتی مستند و ارزشمند محسوب میشود، اما از سوی دیگر، تلاش برای بیاعتبار کردن آن، ممکن است به این تعبیر شود که برخی وقایع تاریخی هنوز محل مناقشه و اختلاف در درون بدنه سیاسی نظام هستند.
این تناقضات، به افزایش پرسشگری و کنجکاوی افکار عمومی درباره برخی وقایع گذشته منجر میشوند.
چشمانداز آینده و احتمال ادامه این مناقشه
در آینده، احتمالاً این موضوع یا بهتدریج به فراموشی سپرده خواهد شد، یا ممکن است با مطرح شدن اسناد و شواهد جدید، به یک مناقشه جدیتر تبدیل شود.
اگر رفیقدوست بر اظهارات خود پافشاری کند، ممکن است شکافها و اختلافات بیشتری آشکار شود.
اما اگر تحت فشارهای مختلف، از این سخنان عقبنشینی کند، دفتر او و سایر شخصیتهای مرتبط تلاش خواهند کرد که این ماجرا را کنترل کرده و به یک بحث غیرمهم تقلیل دهند.
در هر صورت، این اتفاق نشان داد که روایتهای تاریخی انقلاب، همچنان میتوانند محل مناقشه و حساسیتهای سیاسی و امنیتی باشند.
سود جریانهای منتقد داخلی و خارجی
طرح این مسائل بیش از همه به نفع جریانهای منتقد داخلی و اپوزیسیون خارجی است.
اظهاراتی مانند اعتراف به اقدامات مسلحانه، فارغ از اینکه حقیقت داشته باشد یا نه، دستاویزی برای زیر سؤال بردن مشروعیت تاریخی برخی چهرهها و نهادهای انقلابی است.
رسانههای خارجی و گروههای مخالف نیز از این اظهارات برای بازنویسی روایتهای تاریخی انقلاب و تضعیف چهرههای قدیمی نظام بهره میبرند.
همچنین، نهادهای حقوق بشری بینالمللی ممکن است از این سخنان برای افزایش فشارهای حقوقی و سیاسی علیه برخی افراد و نهادهای مرتبط استفاده کنند.
گروههای داخلی درگیر در اختلافات سیاسی
در سطح داخلی، برخی جناحهای سیاسی رقیب نیز از این ماجرا بهرهبرداری میکنند.
درگیریهای درونحاکمیتی، بهویژه بین نسل اول انقلاب و چهرههای جدیدتر، ممکن است باعث شود که برخی از این سخنان بهعنوان ابزاری برای حذف رقبای درونسیستمی یا تسویهحسابهای قدیمی مورد استفاده قرار گیرد.
همچنین، مطرح شدن این مسائل زمینهساز تغییر موازنه قدرت در میان شخصیتهای تأثیرگذار نظام خواهدبود، بهویژه اگر این اختلافات به شکل علنی ادامه پیدا کند.