×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

ویژه های خبری

true
false
true
راه‌های رسیدن به دموکراسی

راه‌های رسیدن به دموکراسی

گروه یادداشت و تحلیل سیاسی پایشگر: دکتر محمود سریع‌القلم- وقتی مشکلات روی هم انباشته می­شوند، بعضی به واژه دموکراسی متوسل می‌شوند و تحقق آن را به عنوان راه‌حل مطرح می‌کنند. البته اگر نروژ، سوئد و آلمان نمونه‌های دموکراتیک تلقی شوند، این قضاوت منطقی است. اما آیا افراد می‌دانند دموکراتیک شدن چه فرایندها، اصول و تمرین‌های سختی در بر دارد؟

هزاران فیلسوف، اقتصاددان، جامعه شناس و دانشمند علوم در کنار هم و با اصلاح اندیشه‌های یکدیگر، متون نوشته‌اند و اثر گذاشته‌اند تا آنکه امروز، وزیر دانمارکی به عنوان یک قرارداد اجتماعی و بدون آنکه هزینه‌ای بر بودجه عمومی کشور تحمیل کند، با دوچرخه به محل کار خود می‌رود.

در نهایت، دموکراسی نتیجۀ همکاری کسانی است که فکر می‌کنند، حال این فکر کردن برای فلسفه باشد یا کارآفرینی؛ برای قانون پذیری باشد یا تولید ثروت؛ برای افزایش امنیت ملّی باشد یا حفاظت از محیط زیست؛برای اصلاح نظام بانکداری باشد یا تشویق شهروندان برای عبور از خطوط عابر پیاده.
این حسِ اجتماعی از جمع بودن و کار مثبت برای جمع کردن، مبنای فلسفی دموکراسی است. جمعی تصمیم گرفتن، به فکر منافع و مصلحت عامه بودن و جلوگیری حقوقی از انحصار و عدم شفافیت، نتیجه چند قرن کار فکری است.
دموکراسی قرص مُسکّن نیست، بلکه باور است: باوری که در اعماق وجودی انسان‌ها ریشه دوانده است. دموکراسی صرفاً میزگرد، سخنرانی و راه‌پیمایی نیست بلکه باورهای ناخودآگاهِ نخبگان سیاسی و فکری یک جامعه است که طی سال‌ها و در یک نظام آموزشی مشترک، آنها را درونی کرده‌اند.
اگر مجموعه حاکمیت یک کشور، متون مشترکی نخوانده باشند، به باورهای مشترک نیز دست نخواهند یافت. دلیل اصلی اینکه اروپا و آمریکا به راحتی به توافق دست می‌یابند، متون مشترک فلسفی و اقتصادی است که خوانده‌اند.
طبیعی است وقتی نخبگان یک کشور از رشته‌های مختلف با ادبیات متنوع دور هم جمع شوند نمی‌توانند به اشتراک نظر برسند و هر فرد، کار خود را انجام می‌دهد و برآیند این کارها، حداقل ناهماهنگی و حداکثر هرج و مرج خواهد بود ناهماهنگی و ناکارآمدی ریشه در ازهم­گسیختگی فکری دارد. وقتی ده‌ها مدیر و تصمیم‌گیرنده با ده‌ها سابقۀ فکری و مطالعاتی و گرفتن مدرک در حین کار دور هم جمع شوند، هریک نوعی استنباط شخصی از مفاهیم حکمرانی و مدیریت خواهند داشت و نتیجه کار آنها نمی‌تواند مبتنی بر دقت، کارآمدی و انباشت پیشرفت‌ها باشد.
دموکراسی را دست‌کم گرفته‌ایم؛ کما اینکه در دوره قاجار نیز، نویسندگانی تصور می‌کردند با چند کتاب و گردهمایی می‌توانند حکومت قانون بنا کنند.کافی است خاطرات علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد ایران در دهۀ چهل را بخوانید تا ببینید سیستم و جامعه با افراد توانا چه نوع رفتارِ بدی می‌کند.
خاورمیانه راه طولانی دارد تا از دایرۀ اطاعت به فضاهای مشترک فکری، استنباطی و کارکردی برسد. یک دلیل اینکه وزیر خارجه کانادا فرصت می­کند با تک تک بازماندگان سانحۀ هوایی ملاقات حضوری کند به این خاطر است که سیاست خارجی کانادا یک سیستم است و مرتب کار می‌کند و وزیر خارجه فرصت دارد تا این کار را انجام دهد.
اگر سیاست خارجی کانادا به دلیل ناهماهنگی‌ها، سوءاستنباط‌ها، خودخواهی‌ها و انحصارها، هر نیم ­روز یک بحران داشت، چنین اهتمامی صورت نمی‌پذیرفت. توافق فکریِ جمعی است که باعث می‌شود مسئولین اجرایی در اروپا ساعت پنج عصر به بعد به زندگی خصوصی خود بپردازند تا آنکه تا ساعت دوازده شب در جلسات باشند.

اگر جایی به دنبال دموکراسی می‌گردیم، مکان آن در مدارهای نخبگان فکری و سیاسی یک کشور است که چه نوع تعاملی با یکدیگر دارند و اصولاً با فکر و اندیشه چگونه برخورد می‌کنند با انباشته شدن اشتباهات و خطاهای محاسباتی به دلیل فقدان ساختار در یک کشور، یا خارجی در نهایت مسلط می شود و یا به زنگ ‌زدگی نظام مدیریتی می‌انجامد.
در دموکراسی‌ها هم، اشتباه می‌شود، ولی اشتباهِ جمع است که بسیار راحت‌تر اصلاح می‌شود و تکرار نمی‌شود. اگر پهلوی دوم در رابطه با دموکراسی، متونی را خوانده بود و درونی کرده بود، به شهروندان کشور خود نمی‌گفت که اگر فردی راه او را نمی‌پسندد می‌تواند گذرنامه خود را مجانی گرفته و از کشور مهاجرت کند.

بیش از پانصد سال هزاران نفر زحمت کشیده‌اند تا مانع از این ویژگی‌ها شوند: خود بزرگ پنداری، خود درست پنداری، خود برتر پنداری.

از کسانی که حداقل ۵۰۰ کتاب از نویسندگان پنج قرن اخیر نخوانده‌اند، به زبان‌های خارجی مسلط نیستند، دانشگاه نرفته‌اند و استاد ندیده‌اند و تمرین تفاهم و تعامل نکرده‌اند، طبعاً نباید انتظار دموکراتیک بودن را داشت.دموکراسی سال‌ها تمرین می‌خواهد.

false
true
false
false

true