×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

ویژه های خبری

true
    امروز  شنبه - ۶ مرداد - ۱۴۰۳  
false
true
فقط یک جای ماجرا نمی لنگد

فقط یک جای ماجرا نمی لنگد

گروه یادداشت و تحلیل پایشگر_ عارف واحد ناوان_ رانندگی گاهی اوقات در مسیرهای کوتاه لذت بخش است. با پایین ترین سرعت رانندگی می کردم. ناگهان زنی خودش را زمین انداخت و من بلافاصله زدم روی ترمز. زن مدعی شد که با ماشین به من زدی و مردی که شوهرش بود فریاد برآورد که زنم را کشتی!!!! و اینچنین بود که داستان شرارت های زن و مردی شیاد شروع شد.
مرد مدعی شد: «زنم باردار است و حتم دارم بچه‌ام از این تصادف، آسیب دیده. اگر سقط شود می کشمت!»
زن کف خیابان دراز کشید و شروع کرد به جیغ زدن. جماعتی بیکار هم به رسم همیشگی، به عنوان تماشاچی جمع شدند. شوهرش در عقب ماشین را باز کرد، اول خودش نشست و بعد به زنش گفت سوار شود. زن و شوهر اصرار کردند باید در بیمارستان مورد معاینه و درمان قرار بگیرند و مجبور شدم این زن و شوهر شیاد را به بیمارستان برسانم.
زنِ بازیگر در بیمارستان، شروع کرد به داد و بیداد؛ آنچنان که هیچ هنرپیشه‌ای نمی‌تواند آن‌طور فیلم بازی کند.
مرد اصرار داشت زنش باید سونوگرافی، عکس برداری و سی تی اسکن شود. در مخمصه عجیبی گرفتار شده بودم. مرد را به گوشه بیمارستان الغدیر کشیدم و به آرامی به او گفتم: «اگر همسرت باردار باشد، عکس‌برداری برای جنین زیان دارد. راستش را بگو… چقدر می‌خواهی؟!»
این را که شنید، شروع کرد به ننه‌من‌غریبم بازی که: مستاجرم، بیکارم، زیرزمین می‌نشینیم و… بعد تهدیدم کرد که با شهادت چند شاهد قلابی، در دادگاه تو را محکوم می‌کنم و چندین برابر از تو می‌گیرم. ادعایش اگرچه شرارت‌بار بود، اما راست می‌گفت. شهادت دروغ دادن برای بعضی‌ها به سادگی پخش‌کردن نقل و نبات است. از دیگرسو در دادگاه‌ها هم برخی قضات را حال و حوصله تحقیق و بررسی اصل ماجرا نیست و به شهادت دو شاهد نیم‌بند هم برای صدور حکم بسنده می کنند.
خلاصه کلام اینکه… مبلغ درخواستی‌اش را پرداخت کردم؛ مبلغی که موجب شد از آن شر و نکبت رها شوم. پول را برای کاری که نکرده بودم و اتفاقی که نیفتاده بود پرداخت دادم و این مساله آزارم داد. اما اینکه کجای ماجرا می‌لنگد را نمی‌دانم؟!

false
true
false
false

true