true
نجاح محمدعلی: سردار سلیمانی زنجیره سرایت بحرانها در غرب آسیا را مهار کرد
اخبار بین الملل پایشگر-یک تحلیلگر مسائل سیاسی مستقر در لندن گفت شهید سپهبد قاسم سلیمانی فرمانده فقید نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با رویکرد «امنیتِ درهمتنیده»، زنجیره سرایت بحرانها در غرب آسیا را مهار کرد و اجازه نداد آشوبهای مرزی و جنگهای نیابتی به فروپاشیهای دومینویی در دولتهای منطقه تبدیل شود.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی پایشگر،نجاح محمدعلی در لندن اظهار داشت: «ترور سردار سلیمانی در ژانویه ۲۰۲۰ نه یک رویداد تاکتیکی، بلکه گامی سیاسی با پیام روشن بود.» وی افزود این عملیات در مقطعی رخ داد که طرحهای تجزیهطلبانه در منطقه رو به عقبنشینی بود و گروههای تروریستی نیز در وضعیت ضعف و فرسایش آشکار قرار داشتند؛ به همین دلیل، پیامدهای آن فراتر از حذف یک فرمانده میدانی قابل ارزیابی است.
این تحلیلگر مسائل غرب آسیا، برداشت خود از تحولات دو دهه اخیر را اینگونه بیان کرد: «تحولات دو دهه اخیر غرب آسیا عمدتاً در قالب جنگهای نیابتی و شبکههای تروریستی فرامرزی پیش رفت، نه جنگهای کلاسیک میان کشورها. روندی که با سوءاستفاده از شکافهای اجتماعی و مذهبی، ساختار دولتهای منطقه را تحت فشار گذاشت» وی در همین پیوند گفت نقش شهید سلیمانی از آنجا برجسته شد که امنیت را نه بهعنوان پروندهای جدا از سیاست و جامعه، بلکه بهمثابه یک «نظام بههمپیوسته» میدید که در آن، رخدادهای یک پایتخت میتواند معادلات پایتختهای دیگر را دگرگون کند.
محمدعلی با اشاره به حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ گفت از آن مقطع به بعد، منطقه وارد دورهای شد که در آن توازنها برهم خورد، نهادهای دولتی فرسوده شد و گروههای مسلحِ خارج از کنترل قد علم کردند، در چنین فضایی، مساله صرفاً «امنیتی» نبود بلکه ماهیتی «وجودی» داشت. به گفته او، در آن فضای آشفته همه چیز به یک سؤال گره خورده بود: «دولت پابرجا میماند یا تکهتکه میشود و جای آن را بازیگران شکننده و متخاصم میگیرند؟»
این تحلیلگر مستقر در لندن ادامه داد، آنچه تجربه شهید سلیمانی را متمایز میکند این است که «با امنیت به عنوان مسالهای صرفاً نظامی برخورد نکرد» و در عمل کوشید میان نیازهای میدانی و ضرورت حفظ چارچوبهای دولتی و حاکمیتی جمع کند.
او در تشریح این رویکرد افزود در عراق، هنگامی که داعش در سال ۲۰۱۴ به مناطق وسیعی یورش برد، خطر اصلی از نگاه او صرفاً پیشروی یک گروه تروریستی نبود بلکه «فروپاشی کامل دولت» بود؛ موضوعی که میتوانست کشور را وارد چرخهای از دولتهای شکستخورده کند و میدان را برای بیثباتی مزمن فراهم سازد.
محمدعلی درباره شیوه مواجهه با آن بحران گفت، نقشآفرینی شهید سلیمانی در عراق به معنای جایگزین شدن بهجای دولت نبود، بلکه حمایت از دولت و تقویت آن در میدان بود و این حمایت با «هماهنگی مستقیم با دولت، نهاد نظامی، و مرجعیت دینی» پیگیری شد؛ مسیری که به گفته او مانع تکرار سناریوهایی شد که در برخی نقاط منطقه، به فروپاشی ساختارهای رسمی و گسترش هرجومرج منتهی شد. او تأکید کرد همین تفاوت رویکرد، به تثبیت ایده حفظ دولت و جلوگیری از تبدیل بحران امنیتی به بحران دولت انجامید.
این تحلیلگر مسائل سیاسی در ادامه گفت شهید سلیمانی برخلاف الگوهایی که به انفجار نیروی مسلح غیررسمی و رقابتهای کنترلناپذیر میدان میدهد، به دنبال تنظیم فعالیت گروههای مردمی در چارچوبهای روشن بود؛ چارچوبهایی که به گفته او بعدها در سازوکارهای رسمی عراق جا افتاد. محمدعلی با اشاره به اینکه «قانونی کردن حشد الشعبی به عنوان نهاد رسمی وابسته به دولت عراق پس از ۲۰۱۶» یک نقطه عطف در مهار نیروهای غیررسمی بود، توضیح داد این تجربه نشان داد میتوان میان ضرورت بسیج اجتماعی در برابر تروریسم و ضرورت حفظ انحصار تصمیمگیری دولتی، توازن ایجاد کرد.
وی بخش دیگری از تجربه شهید سلیمانی را «جلوگیری از گسترش درگیری به سطح منطقهای» توصیف کرد و گفت در شرایطی که جبهههای متعدد و تحریکهای متقاطع میتوانست منطقه را به سمت جنگی فراگیر سوق دهد، او بر مدیریت دامنه بحران و کنترل سطح اصطکاک تأکید داشت. محمدعلی افزود: «علیرغم تعدد جبههها، او بر حفظ درگیریها در حدودی که مانع لغزش به جنگ منطقهای فراگیر شود، تأکید داشت» و این نگاه، در مقاطعی به کاهش احتمال برخوردهای بزرگ کمک کرد.
این تحلیلگر مستقر در لندن در بخش دیگری از گفتوگو به پرونده سوریه پرداخت و گفت در آنجا «چالش متفاوت بود، دولتی تهدیدشده به تفکیک، دهها گروه مسلح، و مداخلات منطقهای و بینالمللی مستقیم.» وی افزود نقش شهید سلیمانی در سوریه، معطوف به «جلوگیری از فروپاشی مرکز» بود نه «مدیریت بیپایان جنگ»؛ مسیری که به گفته او هدفش حفاظت از زیرساختهای اصلی دولت و جلوگیری از تبدیل سوریه به الگویی شبیه لیبی بود؛ الگویی که در آن «قدرت مرکزی کاملاً غایب شد» و پیامدهایش تا سالها تداوم یافت.
محمدعلی در توضیح مفهوم «امنیت درهمتنیده» گفت از مهمترین سهمهای فکری و عملی شهید سلیمانی، بازتعریف امنیت منطقهای بر اساس پیوستگی بود؛ نگاهی که در آن، تهدیدها به دلیل ماهیت شبکهای و فرامرزیشان، با راهحلهای صرفاً محلی مهار نمیشوند. وی با بیان اینکه «مقابله با تروریسم نمیتواند محلی باشد در حالی که شبکهها فرامرزی هستند» افزود این درک پیش از آنکه در قالب نظریهپردازی آکادمیک رایج شود، در میدان عمل به کار گرفته شد و در تصمیمسازیهای بحرانهای پیدرپی نقش داشت.
این تحلیلگر مسائل سیاسی همچنین گفت واکنشهای بینالمللی به شهادت سردار سلیمانی نشان داد حذف یک بازیگر کلیدی میتواند توازنهای شکننده امنیتی را برهم بزند. او با اشاره به اینکه در آن زمان، «بیانیههای رسمی اروپایی و سازمان ملل» از پیامدهای عملیات بر ثبات منطقهای ابراز نگرانی کردند، افزود همین نگرانیها بهطور غیرمستقیم حجم نقشی را که در جلوگیری از انفجار فراگیر ایفا میکرد، بازتاب داد.
محمدعلی گفت اگر تجربه شهید سلیمانی «دور از هیجان» خوانده شود، میراث اصلی او نه در شمار نبردها، بلکه در «مدل مدیریت بحرانهایی» دیده میشود که بر ایجاد تعادل میان «قدرت و سیاست»، میان «بازدارندگی و خویشتنداری» و میان «حمایت از بازیگران محلی و حفظ حاکمیت دولت» استوار بود. این تحلیلگر مستقر در لندن تأکید کرد منطقهای که همچنان با پسلرزههای آشوب دستوپنجه نرم میکند، برای فهم آینده خود ناگزیر از مطالعه این تجربه است؛ تجربهای برای فهم و درس گرفتن، نه برای شعار.
false
true
https://paieshgar.ir/?p=225072
false
false




