
از خبرنگارِ طلبکار تا مدیرِ خودشیفته/ وقتی نقد، گروکشی میشود و سکوت، مصونیت!
یادداشت و تحلیل پایشگر: شهراد اثنیعشری
در سایهروشن دنیای رسانه، صدای حقیقت گاه زیر هیاهوی زردها گم میشود. جایی که نقد جای خود را به تخریب میدهد و قلم به ابزار باجخواهی بدل میشود، صنعت بیمه قربانی یک بازی نابرابر میگردد. این گزارش، نگاهیست به ریشههای این بحران و راه رهایی از آن.
در سپهر رسانهای امروز، در میان انبوه واژهها و اخبار، جماعتی زردقلم با پرچم ژورنالیسم بر نیزهی منفعت شخصی، طعمهی خویش را نه از میان حقیقت، که از کیسهی مدیران میجویند.اینان نه در پی کشف حقیقتاند و نه دغدغهی نقد سازنده دارند، بلکه زبانشان چون تیغ کندِ تملق و تهدید، همواره آمادهی بریدنِ حرمت و حیثیت کسانیست که حاضر به باج دادن نیستند.
بیمه، این صنعت شریفِ آرامش، در چنگال این بازیگران زرد، بدل شده به میدان تاخت و تاز سوداگرانی که رسانه را باجستانی پنهان و مصاحبه را گروکشی تبلیغاتی میپندارند.
واژههای ترسناک
خبرنگاران راستین، فانوسدار حقیقتاند، اما در طوفانِ این روزگار، چهرهی ژورنالیسم گاه در نقاب شارلاتانیسم گم میشود.
آنگاه که دوربینها بهجای ضبط واقعیت، وسیلهی تهدید میشوند، و واژهها نه برای آگاهی که برای ترساندن چیده میگردند، دیگر نباید از مدیران بیمهای انتظار داشت در قامت پاسخگو ظاهر شوند.
آنان که با قلمهای تهدیدآمیز، بهای سکوت یا تمجید میطلبند، بیشتر به دلالان واژه شباهت دارند تا به روزنامهنگاران.
صنعت بیمه با آنهمه ظرافت فنی و مسئولیت اجتماعیاش، سزاوار نیست در ویترین زردنماییها قربانی شود.
مدیرانی که با ادب و تحلیل فنی پاسخ میگویند، آماج حملاتی میشوند که هیچ ربطی به عملکرد ندارند.
چنین است که بسیاری، ترجیح میدهند سکوت کنند تا گرفتار مکانیسمهای تخریبی نشوند که گاه با تیترهای جنجالی و گاه با پیامهای نیمهشبانه، در پی دریافت “حقالسکوت رسانهای”اند.
راهکارها:
مدیران صنعت بیمه باید با ایجاد بانک رسانههای معتبر و برقراری نظام شفاف ارتباطی، خبرنگاران حرفهای و متعهد را شناسایی و تقویت کنند.
همچنین امضای “منشور اخلاق رسانهای” میان روابط عمومیها و رسانهها، تشکیل شورای رسیدگی به تخلفات رسانهای در بیمه مرکزی و استفاده از ابزارهای حقوقی در برابر افترا و تهدید، از جمله اقداماتی است که میتواند سایهی رسانههای زرد را از سر صنعت بیمه کمرنگتر کند.
انتقاد و تخریب
—البته ناگفته نماند که انتقاد، اگر از سر دلسوزی و با تکیه بر تحلیل فنی و مستندات باشد، نهتنها مفید که ضرورتی انکارناپذیر برای رشد و اصلاح است.
اما آنگاه که مرز باریک میان نقد و تخریب نادیده گرفته شود، و واژگان به جای روشنگری، ابزار توهین و تحقیر شوند، دیگر نمیتوان نام آن را “انتقاد رسانهای” گذاشت.
مدیران، هرچند پاسخگو، اما انساناند؛ و هیچ توسعهای در فضایی آغشته به بیادبی و بیانصافی شکوفا نمیشود.
احترام متقابل، پیششرط هر گفتوگوی ثمربخش است.
انتقاد، هم اگر از سر دلسوزی و با تکیه بر تحلیل فنی و مستندات باشد، نهتنها مفید که ضرورتی انکارناپذیر برای رشد و اصلاح است.
مدیران، هرچند پاسخگو، اما انساناند؛ و هیچ توسعهای در فضایی آغشته به بیادبی و بیانصافی شکوفا نمیشود.
تریبون یک طرفه
از آنسو، برخی مدیران نیز رسانه را نه بهعنوان آیینهی بازتاب واقعیت، بلکه تریبونی برای بازخوانی بیوقفهی دستاوردهای خود میبینند.
گویی هر پرسش، نوعی تهدید است و هر نقد، نادانی یا دشمنی.
این نگاه بسته و یکسویه، خود زمینهساز بیاعتمادی و فاصله گرفتن رسانههای حرفهای از بدنهی صنعت شده است.
وقتی گفتوگو تنها در جهت تمجید مجاز باشد، نقدهای سازنده نیز در نطفه خفه میشوند و صحنه برای رسانههای زرد آمادهتر از همیشه خواهد بود.