
از کوه طور تا میز مذاکره؛ گوسالهها همیشه طلایی نیستند
یادداشت و تحلیل پایشگر: شهراد اثنیعشری
در جدال تازهای میان روایت و سیاست، یوسف پزشکیان با کنایهای تند، پاسخ تمثیلی سعید جلیلی درباره مذاکره را بیپرده نقد کرد.
او مذاکره را نه گوسالهپرستی، بلکه ابزاری عقلانی در خدمت منافع ملی دانست.
این واکنش، بار دیگر مرز میان تعصب و تدبیر را در فضای سیاسی ایران برجسته کرد.
در آن روزگار که بنیاسرائیل از ظلم فرعون رهایی یافتند، آزمونی بزرگ در پیش داشتند؛ آزمونی نه از جنس شمشیر و خون، بلکه از جنس فهم و بصیرت.
گوساله سامری نماد جهالت و تعصب کور بود، نه نماد گفتوگو و عقلانیت.
امروز نیز اگر کسی مذاکره را با گوسالهپرستی یکی میگیرد، شاید باید در آیینه تاریخ بنگرد و بپرسد: آیا خود او، با چنان قیاسی، سامریِ زمان نیست که به جای روشنگری، غبار بر چشمان حقیقت میپاشد؟
مذاکره، اگر با حکمت و در چارچوب منافع ملی باشد، نه تسلیم است و نه انحراف؛ بلکه ابزاری است برای دفع شر و تأمین خیر.
آنکه مذاکره را مطلقاً نفی میکند، شاید خود گرفتار نوعی پرستش باشد؛ پرستش قالبهای ذهنی، پرستش گذشتهای که دیگر پاسخگوی امروز نیست
گوساله سامری از طلا ساخته شد، اما گوسالههای امروز ممکن است از توهم، از شعارهای بیثمر، یا از خودحقپنداری ساخته شده باشند.
و عجب آنکه در میان این غوغا، کسی که خود سالها در ساختار قدرت بوده و طعم مذاکره و تعامل را چشیده، اکنون با زبان طعن و تمثیل، آن را نفی میکند.
شاید باید پرسید: آنکه در کوه طور نبود، اما در میدان سیاست بود، آیا خود به گوسالهای دل نبسته بود؟
گوسالهای از جنس انحصار، از جنس بیاعتمادی به عقل جمعی؟ تاریخ، با همه تمثیلهایش، گاه آینهای است که چهرهی گوینده را بهتر از شنونده نشان میدهد.