پایشگر-به گمانم رئيسجمهور در اين چند سال باقيمانده اساسا رويكرد شخصي و مديريتي خود و كابينهاش را تغيير دهد تا نامي نيك از خود بهجاي گذارد والا اينگونه كه من ميبينم رياست جمهوري تبديل به ميدان بازي شده است كه افراد در آن ظرف ٤ يا هشت سال تمام سرمايه اعتبار خود را ميبازند و ميروند؛ اين براي كشور ما كه مرامي ديني دارد، اصلا مناسب نيست.
به گزارش خبرگزاري پایشگر به نقل از روزنامه آرمان، حال و هواي سياست در ماهها و روزهاي اخير به گونهاي بوده که چه سياستمداران، دولتمردان و بهويژه کارشناسان و تحليلگران سياسي را به سمت تحليلها و برداشتهاي گوناگوني از وضعيت سياسي، اقتصادي، اجتماعي سوق داده است. مردم نيز منتظرند بشنوند که تحليل کارشناسان و تحليلگران سياسي و اقتصادي در مورد وضعيت کشور چيست و در عين حال کارشناسان و تحليلگران سياسي نيز منتظر واکنشها و رفتارهاي عملي دولتمردان هستند. اين چرخه ادامه دارد تا وضعيت کشور به سمت رو به جلو حرکت کند. همه در عين حال که اميدوارند اما کمي نااميدند. در اين ميان سياست به عنوان اصليترين مساله در کشور مطرح است زيرا ساير موضوعات را تحتالشعاع خود قرار داده است. موضوعاتي از قبيل سوال از رئيسجمهور در مجلس تا موضوع تخريب رئيسجمهور در تجمع فيضيه قم، از ناگفتهها تا سکوت رئيسجمهور در مجلس، از ادعاي چرخش روحاني به سمت اصولگرايان گرفته تا فاصله گرفتن از اصلاحطلبان، از آشتي ملي تا طرح عفو عمومي در مجلس و در نهايت شکلگرفتن احزاب کوچک مستقل تا انتخابات مجلس 98 و فعاليتهاي آنان در عرصه سياست. براي بررسي اين موضوعات امير محبيان تئوريسين جناح اصولگرا و موسس حزب نوانديشان با «آرمان» به گفتوگو پرداخته است که در ادامه ميخوانيد.
با توجه به حضور رئيسجمهور در مجلس و پاسخهاي او به سوالات اقتصادي نمايندگان، آنچه در نتيجه شاهد بوديم اين بود که نمايندگان قانع نشدند و تنها به يک پاسخ رئيسجمهور رأي مثبت دادند، به طور کلي سوالات نمايندگان را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
سوالات نمايندگان غيرطبيعي نبود. اين پرسشها واقعا در جامعه وجود داشت. حتي اين پرسشها از سوي هواداران دولت هم از موضع نقد مطرح ميشد و نميتوان اين پرسشها را از منظر برخورد جناحي با رئيسجمهور در نظر گرفت. واقعيت اين است كه دولت بايد از قبل در قبال دغدغههاي مطرح شده، اقدامات جدي انجام ميداد ولي متاسفانه انجام نشد. دولت حداقل بايد پس از مشاهده نتايج نادرست و نامطلوب اقدامات كارگزاران خود، سياستها را تغيير ميداد يا اينکه كارگزاران ضعيف را برکنار ميکرد که حتي اين كار هم صورت نگرفت. بنابراين بنده اقدام مجلس را اقدامي طبيعي و شايد حداقل كاري ميدانم كه بايد انجام ميدادند. دولت بايد درك كند كه محصول عمل آنها گسترش فقر و شكاف طبقاتي گسترده بوده است. چه كسي بايد پاسخگوي فقر و اضطراب رواني اقشار وسيعي از جامعه باشد؟ دولت بايد اين حساسيتها را درك كند.
آقاي روحاني تنها در مورد تجمع فيضيه قم اظهارنظر کردند ولي با وجود ناگفتههايي که داشتند درنهايت باز هم سکوت را در برابر ناگفتهها ترجيح دادند. اين در حالي است که مردم، فعالان و کارشناسان سياسي منتظر بودند تا حقايقي را بشنوند. علت سکوت رئيسجمهور و خودداري ايشان از بيان ناگفتهها را چه ميدانيد؟
ويتگنشتاين فيلسوف معروف سخني به اين مضمون دارد «جايي كه كسي نميتواند سخن بگويد، بهتر است ساكت بماند». آقاي روحاني يا هر كس ديگري كه سخناني براي افشا دارند يا افشاي تخلفات است يا خير؛ اگر تخلف انجام شده، سكوت جرم است نه لطف و اگر مسائل حاشيهاي و شخصي است، افشاي مسائل شخصي ربطي به ما ندارد. بنابراين به گمان من نبايد اجازه داد هيچكس از فضاي بلوف افشاگري بهره ببرد. فكر هم نميكنم رئيسجمهور روحاني اهل بازي افشاگري باشد.
سکوت آقاي روحاني را ميتوان به نوعي در نظرگرفتن مصلحت کشور در شرايط کنوني دانست؟ تحليل شما از اين مساله چيست؟
هيچ مصلحتي فراتر از راستي نيست اما گاهي عقل حكم ميكند كه حقايق در جايي كه امكان اثر دارد نه در جايي كه دشمنان مترصد بهرهگيري هستند، بيان شود. اگر سكوت گاهي مصلحت باشد اما دروغ هيچگاه به مصلحت نيست. به گمانم رئيسجمهور در اين چند سال باقيمانده اساسا رويكرد شخصي و مديريتي خود و كابينهاش را تغيير دهد تا نامي نيك از خود بهجاي گذارد والا اينگونه كه من ميبينم رياست جمهوري تبديل به ميدان بازي شده است كه افراد در آن ظرف ٤ يا هشت سال تمام سرمايه اعتبار خود را ميبازند و ميروند؛ اين براي كشور ما كه مرامي ديني دارد، اصلا مناسب نيست.
با توجه به اينکه همه از پاسخگويي دولت و وزراي دولت در مجلس سخن گفتهاند ولي در عمل مشاهده کرديم که در استيضاح وزير سابق کار برخورد نمايندگان مجلس، بسيار نامناسب و دور از شأن نمايندگان مردم بوده است. اين رفتارها مانع پاسخگويي و حضور وزرا در مجلس نخواهد شد؟
بنده نميتوانم درباره محتواي سخنان نمايندگان يا وزير قضاوت كنم زيرا لازمه آن آگاهي از اطلاعاتي است كه من به آن دسترسي ندارم. اما ميدانم اين استيضاح بر اعتماد مردم نيفزود. افشاگريها و بگم بگمها در اين فضا فقط از اعتماد مردم ميكاهد. هرچند بنده از شفافيت دفاع ميكنم ولي اينگونه افشاگريها راه و روش درستي نيست.
در روزهاي اخير تخريب رئيسجمهور را در تجمع اخير بخشي از طلاب در قم شاهد بوديم که به گفته بسياري از فعالان سياسي و کارشناسان اقدامي برنامهريزي شده بود. اين اقدام را در شرايط فعلي کشور چگونه ارزيابي ميکنيد؟
در واقع تجمع اخير طلاب 2 بخش داشت. يك متن و يك حاشيه. ابتدا حاشيه آن است كه در مورد آن بحث صورت گرفت و به ويژه موضوع، شعاري بود كه نوعي تهديد از آن استشمام ميشد؛ اينكه چنين شعارهايي تهديد بود يا تذكار يا اينکه در آن شعارها در مورد فوت مرحوم هاشمي رفسنجاني چه سخني بود مهم نيست، آنچه مهم است آن است كه اشتباهاتي اين چنيني در يك حركت سياسي به قدري واضح و كودكانه صورت ميگيرد كه گاه احساس ميشود اينها حركتهايي حساب شده در جهت منافع رقيب است و سناريوي او را تكميل ميكند. اما متن تجمع مذكور بيان دغدغهاي بود كه بعضا از سوي نيروهاي انقلابي بيان ميشود. آقاي رحيمپور كسي نيست كه بتوان به وي سوءنيت در مورد حوزهها را نسبت داد. او خودش حوزوي است. دغدغه او كه البته با لحني مطلق و مبالغهآميز بيان كرده، اين بود كه چرا حوزهها در حل تئوريك معضلات و ارائه راهحلهاي فقهي در باب مسائل كشور به اندازه شايسته فعاليت نميكنند. اين انزوا گزيني از منظر او مترادف سكولاريسم يا بستر رشد سكولاريسم دانسته شد؛ اين گزاره با ادبياتي مطلق به منظور حساس سازي حوزهها بيان شد كه البته واكنش بعضي از مراجع را به دنبال داشت. طبعا بعضي از واژهها و صفات مثل نسبت بيسوادي به حوزهها اساسا درست نبوده كه در فضاي خطابي بيان شد. به هر حال من معتقدم نبايد در نقد يك اشتباه آن هم از سوي فردي كه حسن نيتش و عدالت طلبيش محرز است مبالغه كرد.
در مورد شخص آقاي روحاني چه نظري داريد. برخي معتقدند که روحاني به نفع اصولگراها در حوزههايي عمل کرده است.
آقاي روحاني اقداماتي انجام داده و اقدامات بسياري را انجام نداده است. نقد اين كردهها و نكردهها در زمان خودش صورت ميگيرد و بعضا صورت گرفته است. اما ضمن آنكه شرايط خاص و فضاي حاكم بر محيط عملياتي آقاي روحاني را بايد شناخت، بر اين باورم كه دولت آقاي روحاني بسيار كند و كم حس و حال عمل ميكند. در حالي كه وقايع جهاني و بهويژه فضاي سياسي ايران روي دور تند در حال تغيير است اين دولت روي دور كند عمل ميكند جز در مورد وزارت خارجه كه شايد آنهم به روحيه شخص دكتر ظريف و علائق او بر ميگردد. در مورد مسائل اقتصادي كندي تصميمگيريها كاملا عيان است؛ تصميمات اصلا همپاي وقايع پيش نميرود. اين به پيري كابينه برميگردد يا روحيه محافظهكار آقاي رئيسجمهور که البته فرقي هم نميكند؛ اين سستي واكنش، عملا سيل انتقادات را به سوي دولت برده است. هميشه گفتهام وقتي مسئولي نتواند مسائل را حل كند خودش به مساله تبديل ميشود. در مسائل اجتماعي و محيط زيست هم همينطور! نگاه از بالا به مردم از معضلات جدي دولت است، هرچند اخيرا تغييري در ادبيات رئيسجمهور ديده ميشود اما مردم احساس نكردهاند كه مشابهت ميان دغدغههاي آنان و اهل قدرت و منصب وجود دارد.
همانطور که ميدانيد آقاي دکتر روحاني با رأي اصلاحطلبان روي کار آمد ولي به اصلاحطلبان کمترين توجه را دارد. آيا اصلاحطلبان را بايد مقصر بدانيم؟
در شرايط كنوني اين بحث كه رئيسجمهور به نفع اصولگرايان عمل كرده يا اصلاحطلبان و اينكه بايد مطالبات كدام گروه را جواب گويد كاملا انحرافي و به دور از منافع ملي است. سطح مشكلات ما اكنون بهگونهاي است که همه با هم بايد كمك كنيم تا مشكلات اساسي كشور و توده مردم حل شود. اكنون دغدغه اصولگرايان و هم اصلاحطلباني كه بعضا از نزديك ميشناسم، بهرغم مواضع شخصي جناحي، ملي است. ما در شرايط خطيري قرار گرفتهايم كه همه بايد كمك كنيم كشور از اين تنگناها عبور كند.
خط مشي اصلاحطلبان را چگونه ارزيابي ميکنيد و آيا به دولت آقاي روحاني کمک کننده بوده است؟
سياست كلي اصلاحطلبان كمك به دولت بوده است؛ البته شاهد تغيير جهتي در اين مسير بودهام. قبلا بيشتر دغدغههاي جناحي و رقابت با رقيب انگيزه بود ولي الان حساسيت مسائل كشور باعث شده كه هم در انتقاد و هم در حمايت، مصالح ملي را بيش از مصالح جناحي رعايت كنند. در اصولگرايان هم همين شرايط را ميبينيم. حمايت اصلاحطلبان از دولت روحاني بهدليل بحث توازن قواي سياسي تا حدودي طبيعي است اما اصولگراياني مثل لاريجاني و باهنر و جمعي ديگر آبرويشان را در گرو اين حمايت گذاشتهاند. دولت بايد قدر بداند و از طريق كوشش بيحد در جهت حل مشكلات مردم اينها را جبران كند.
چرا احزاب اصولگرا در انتخابات گذشته نتوانستند موفق شوند؟
واقعيت اين است كه سازوكار حاكم بر جلب آراي مردم در حوزه رقابت سياسي، همان سازوكار شناخته شده بازاريابي سياسي است. مردم در بازار سياست مطالباتي دارند كه اين مطالبات بر حسب نيازشان در طول زمان تغيير هم ميكند. هر جريان سياسي كه در مسير تامين نيازها و حل مسائل آنها قرار گيرد و مردم او را به عنوان بخشي از راه حل بشناسند؛ مقبوليت مييابد؛ حالا اگر يك جريان با گروه سياسي از جريان اصلي مطالبات دور شد يا نتوانست ديدگاههاي مطلوب خود را در ذهن جامعه به عنوان يك نياز ثبت كند طبعا از اولويتها و توجه مردم خارج شده و به حاشيه رانده ميشود، اين جريان ممكن است اصلاحطلب باشد يا اصولگرا يا هر دو فرقي نميكند اين رويگرداني مردم هم دائمي نيست زيرا در گذر زمان مطالبات و رويكردها تغيير ميكند و ممكن است مغضوب در زماني ديگر محبوب شود و بالعكس. اين فرمول حاكم بر رفتار مردمان است. نه فقط در سياست بلكه در هم حوزهها.
نظرتان درباره اينکه گفته ميشود برخي محدوديتها از برخي اشخاص بايد برداشته شود و نيازمند گفتوگوي ملي هستيم، چيست؟ آيا آشتي ملي در همبستگي بين مردم، دولت و حاکميت تاثيرگذار خواهد بود و برداشت شما از گفتوگوي ملي و آشتي ملي چيست؟
فعلا مساله كشور مردم و اختلافات آنها نيست كه بحث گفتوگوي ملي را مطرح كنيم يا مردم با هم قهر نيستند كه آشتي ملي بحث نخست كشور شود. مساله كشور فعلا مديريت ناكارآمدي است كه در گشودن گرههاي مردم ضعف دارد. اگر مديريت كارآمد باشد حتي فشارهاي خارجي كه به عنوان يك واقعيت ميبينيم نميتواند به كشور صدمه وارد كند. الان يك اولويت مهم داريم که وحدت و تلاش مسئولان و مديران در جهت حل مشكلات مردم بهصورت بهينه و كاستن از دشواريهاي زندگي مردم به خصوص مستضعفين جامعه است.
با توجه به اينکه طرح عفو عمومي سرانجامي در مجلس نداشت، آيا بهطور کلي چنين طرحهايي ميتواند اثر مثبتي در کشور داشته باشد؟ آيا احتمال دارد دوباره در مجلس مطرح شود؟
به نظرم برخورد از سر ملاطفت با مردم و منتقدان و حتي دگرانديشان سياسي جواب مثبت خواهد داد. احترام به مردم و جريانات سياسي و حتي باز كردن زمينه مشاركت فعال و مثبت آنها ولو اگر مواضع انتقادي تند دارند تا زماني كه دست به رفتار خلاف قانون و خشونت نزدهاند جزء آرمانهاي انقلاب بوده و بايد جديتر گرفته شود. نبايد فراموش كنيم لازمه رياست، سعه صدر است. اين افتخاري براي ما نيست كه مخالفان ما در زندان باشند؛ مهم آن است كه مخالفان ما در چارچوب قانون حرفشان را بزنند ولي مردم ما را انتخاب كنند و الا در مسابقهاي كه رقيب نيست هر كودكي برنده ميشود.
به طور کلي تعامل دولت، مردم و مجلس را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
مجلس و دولت خدمتگزار مردم هستند؛ مردم نهادي در كنار آنها نيستند مردم علت وجود و بقاي اين دولتها و مجلس هستند. آنها بايد با شناخت درست مطالبات مردم از كار مردم گرهگشايي كنند. اگر آنها بخشي از راه حل براي مردم نباشند حتما بخشي از مساله و معضل خواهند بود.
دليل شکلگيري خرده احزاب در کشور چيست؟
نميدانم منظور شما از خرده حزب چيست. اگر منظور احزاب كوچك است كه اين امري غيرطبيعي نيست. همه احزاب تاحدودي مثل يك استارت آپ شكل ميگيرند. يك ايده و تعدادي هم منفعت يا هم عقيده كه بعد به آن به صورت يك حزب رسميت ميدهند اما اشكالات جدي كه در كشور داريم هم ساختاري و هم قانوني و هم فرهنگ سياسي عملا اجازه رشد احزاب و تبديل آنها به بنگاه سياسي مستمر با عمر طولاني و موثر را نداده است.
تشکيل حزب رهروان ولايت چه تاثيري در انسجام اصولگرايان دارد؟ با توجه به اينکه از مدتها پيش قرار بود اين حزب شکل بگيرد. اساسا موانع شکلگيري احزاب در کشور را چه ميدانيد؟
مشكل فضاي سياسي ما تشكيل احزاب جديد نيست آنچه جامعه ميخواهد راهبردها، ايدهها و بهويژه برنامهها و چهرههاي نو و كارآمد است. اگر حزبي توانست مطالبه جامعه را درست بفهمد و به آن پاسخ مناسب ارائه كند و مهمتر از همه مردم هم به توانايي آن افراد و ايدههايشان باور آوردند آن حزب موفق ميشود و الا خير.
با توجه به اينکه آقاي لاريجاني گفته است در انتخابات 1400 شرکت نميکند به نظر شما اصولگرايان و همچنين اصلاحطلبان يک گزينه مناسب را با توجه به اين تصميم لاريجاني از دست نخواهند داد؟
در جامعه شديدا متحول و سيال و پر مساله ما 3 سال يعني يك زمان بسيار طولاني كه در هر لحظه آن حادثه و واقعهاي كمين كرده است. هر قضاوتي با اين بازه زماني البته در جامعه ما بيش از تحليل محتاج غيبگويي است.
برخي اصولگرايان گفتهاند که آقاي لاريجاني بعد از انتخابات 92 به سمت اصلاحطلبان گرايش داشته است آيا فکر نميکنيد عدم حمايت قاطع همين اصولگرايان از آقاي لاريجاني در انتخابات گذشته علت اين چرخش باشد؟
آقاي لاريجاني گردشي به سمت اصلاحطلبان نداشته است؛ آنچه كه عقلا را به هم نزديك ميكند واقعيات جامعه است. آقاي لاريجاني به خوبي از واقعيات جامعه و خطير بودن شرايط مطلع است. حمايتش از دولت به اين دليل است نه چرخش سياسي.
روابط دولت و مجلس را با توجه به شرايط موجود چگونه ارزيابي ميکنيد؟ و اين روابط در ديدگاه مردم به حاکميت چه تاثيراتي ميتواند داشته باشد؟
به نظرم دولت چندان متوجه فضاي اجتماعي نيست يا متوجه است ولي خطير بودن آن را جدي نگرفته است. مطالبات در حال شديد شدن است. نمايندگان مجلس بهدليل ارتباطات اجتماعي نزديكتر در اين موارد حساس ترند. دولت در قبال ضعفها قرار بود تغييراتي در كابينه ايجاد كند. شايعه بود حداقل شش مسئول تغيير ميكنند اما فقط سيف چون دورهاش تمام شد تغيير كرد. مجلس هم تا بهحال دو وزير را بركنار كرده است. اين از دست دادن قوه حساسيت نسبت به مطالبات اجتماعي نزد دولت عملا روابط مجلس و دولت را با تنش مواجه ميكند بهويژه حالا كه به انتخابات مجلس نزديك ميشويم. دولت به نظرم بايد اتاق واكنش سريع با اختيارات لازم در قبال وقايع اورژانسي ايجاد كند تا از اين حالت كرختي خارج شود و الا به سرعت گرفتار چالشهاي جدي خواهد شد.