جاده مرگ در دل کویر؛ سفر به مشهد از مسیر چالهها و تابوتها
یادداشت و تحلیل پایشگر– نوروز امسال، عزم سفر کردیم؛ مقصد، مشهدالرضا، مسیر، جاده کویری تهران–مشهد. دل به جاده سپردیم، به امید دیدار حرم، به شوق تجربه سفری آرام و دلپذیر.
اما آنچه در این مسیر انتظارمان را میکشید، چیزی جز چالههای بیشمار، آسفالتهای فرسوده و خطراتی مرگبار نبود. جادهای که میتوانست نویدبخش یک سفر زیبا باشد، به کابوسی بدل شد که هر لحظهاش بیم حادثهای تازه در دل داشت.
اینجا جادهای است که مرگ در آن کمین کرده است. از تهران تا مشهد، از دل کویر تا قلب خراسان، آسفالتی که باید مسیر زندگی باشد، بدل به بستر مرگ شده است. چالهها دهان باز کردهاند، ترکها زخمهای عمیق بر پیکر جادهاند، و خودروها، سرگردان میان سنگلاخها، در نبردی نابرابر با سرنوشت گرفتارند. اینجا نه جاده، که کابوسی بیپایان است.
وزیر محترم راه، آیا هیچگاه خود از این مسیر عبور کردهاید؟ آیا صدای لاستیکهای فرسوده بر پستی و بلندیهای این جاده را شنیدهاید؟ آیا ناله آنانی را که عزیزانشان را در تصادفات مرگبار این مسیر از دست دادهاند، در خوابهایتان نشنیدهاید؟ هر سال، هزاران خانواده داغدار میشوند، کودکان بیپدر، مادران بیفرزند، و جاده همچنان همان است که بود؛ زخمخورده، رهاشده، مرگآفرین.
دردناکتر از چالههای این جاده، بیخیالی مسئولانی است که تنها به آمارهای خشک و بیروح دلخوشند. هر سال، وعدهای تازه، شعاری نو، و در نهایت، هیچ! اعتبار نیست، برنامه نیست، اما برای پروژههای بیهوده، برای ریخت و پاشهای بیحساب، بودجه همیشه هست. مگر جان مردم، که در این جادهها به تاراج میرود، کمارزشتر از صندلیهای پر زرق و برق مدیریتی شماست؟
شاید بگویید رانندگان مقصرند، بیاحتیاطی کردهاند، سرعتشان بالا بوده است. اما آیا مسیر استانداردی برای رانندگی باقی گذاشتهاید؟ آیا علائم راهنمایی در جای درست نصب شدهاند؟ آیا روشنایی کافی در جاده وجود دارد؟ یا آنکه این راه، تنها آزمونی برای بقاست که هرکس از آن جان سالم به در برد، خوشاقبال بوده است؟
جاده، آینهای است از مدیریت شما؛ پر از ترک، پر از گسست، پر از بیتفاوتی. در کشورهای پیشرفته، مسیرها را طوری میسازند که از آن زندگی جاری شود، اما در اینجا، هر جاده مقبرهای است که هر روز عابری را به آغوش خاک میسپارد.
مردم دیگر خستهاند از شنیدن وعدهها، از افتتاحهای نمایشی، از کلنگهایی که تنها برای دوربینها فرود میآیند. این جاده، این مسیر مرگ، بیش از آنکه چاله داشته باشد، گرفتار بیمسئولیتی مدیرانی است که چشم بر فاجعه بستهاند.
وزیر محترم، اگر این جاده مال شما بود، باز هم دست روی دست میگذاشتید؟ اگر فرزند شما، عزیز شما، در این مسیر جان میداد، باز هم تنها به دادن آمار بسنده میکردید؟ پس تا دیر نشده، کاری کنید. پیش از آنکه چالههای این جاده، به گودالهای قبر تبدیل شوند.