
جای نقد، معامله؛ جای حقیقت، تهدید/روایتی تلخ از پیوند برخی روابطعمومی های بیمه و رسانههای باجگیر
یادداشت و تحلیل پایشگر– در دل صنعتی که باید بر پایه اعتماد بنا شود، رسانههای باجگیر و خبرنگارنماها قد علم کردهاند، اما مقصر اصلی نه آنان، بلکه مدیرانی هستند که باجدهی را به شفافیت ترجیح دادهاند.
این همدستی پنهان، صنعت بیمه را به جایگاه گروگانگیری رسانهای کشانده و سرمایه اجتماعی آن را به حراج گذاشته است.
در سالهای اخیر، صنعت بیمه کشور نهتنها با چالشهای فنی و مالی دستبهگریبان بوده، بلکه گرفتار پدیدهای شده است که بیش از هر چیز ریشه در ضعف مدیریتی دارد: رواج رسانههای باجگیر یا همان خبرنگارنماهایی که نه برای ارتقای فرهنگ بیمه، بلکه برای کتمان ناکارآمدی برخی مدیران میدانداری میکنند.
این جریان، به ظاهر رسانهای است اما در باطن چیزی جز ابزاری برای سرپوش گذاشتن بر فساد مالی و ضعفهای مدیریتی نیست.
وقتی برخی مدیران روابط عمومی، به جای شفافسازی و پاسخگویی، راه سادهتر یعنی «پرداخت باج رسانهای» را انتخاب میکنند، طبیعی است که فضای اطلاعرسانی به جای توسعه، به وادی انحراف و تخریب کشیده شود.
نکته تأسفبرانگیز این است که برخی مدیران، خبرنگارنماهای باجبگیر را نه تهدید، بلکه «فرصت» تلقی کردهاند.
فرصتی برای به تعویق انداختن پرسشهای جدی، برای مخفی کردن پروژههای نیمهتمام و حتی برای خریدن سکوت در برابر سوءمدیریتهای مشهود.
به همین دلیل است که به جای مواجهه با نقد سازنده، شاهد میدانداری رسانههایی هستیم که با لحن تهدیدآمیز و رفتار مخرب، حیثیت صنعت بیمه را به گروگان گرفتهاند.
در واقع، اگر باجخواهی رسانهای امروز چنین گسترده شده، مسئولیت اصلی آن نه بر دوش خبرنگارنماها، بلکه بر گردن مدیرانی است که سکوت و سازش را بر شفافیت ترجیح دادهاند.
از منظر حرفهای، هیچ صنعتی با چنین فضای آلودهای قادر به رشد پایدار نیست. بیمه به عنوان صنعتی مبتنی بر اعتماد، بیش از هر حوزه دیگری نیازمند سلامت رسانهای و شفافیت اطلاعاتی است.
اما وقتی اعتماد قربانی زدوبندهای پنهانی و باجدادنهای آشکار میشود، نتیجه چیزی جز بیاعتمادی عمومی و تضعیف جایگاه نهادی نخواهد بود.
هر بار که مدیری برای حفظ موقعیت خود یا پوشاندن خطای زیرمجموعهاش به رسانههای آلوده تن میدهد، در حقیقت یک آجر از بنای اعتماد عمومی در صنعت بیمه کنده میشود.
باید با صراحت گفت: خبرنگارنماهای باجبگیر اگر امروز چنین جسورانه میتازند، به دلیل چراغ سبزی است که از سوی برخی مدیران ضعیف روشن شده است.
این مدیران، به جای اصلاح ساختارها و ارتقای کارآمدی، رسانه را به ابزار معامله تبدیل کردهاند.
نتیجه این روند، نهتنها رواج باجخواهی و باجدهی، بلکه تخریب سرمایه اجتماعی و حرفهای صنعت بیمه است.
به بیان دیگر، رسانهفروشی نتیجه مستقیم مدیریتفروشی است.
اکنون زمان آن رسیده که صنعت بیمه تصمیمی قاطع بگیرد: یا همچنان در گرداب باجخواهی رسانهای دستوپا بزند، یا با کنار گذاشتن مدیران مماشاتگر و جایگزینی آنها با مدیران شجاع و پاسخگو، فضای رسانهای را از آلودگیهای موجود پاکسازی کند.
هیچ سندیکا یا نهادی بدون اصلاح این چرخه معیوب نمیتواند مدعی توسعه باشد. اگر بیمه بر پایه اعتماد زنده است، آن اعتماد تنها با شفافیت و مقابله بیامان با خبرنگارنماهای باجبگیر و مدیران باجده احیا خواهد شد.