×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

ویژه های خبری

true
false
true
جدی گرفتن یادگیری

جدی گرفتن یادگیری

گروه یادداشت و تحلیل پایشگر: نعمت الله فاضلی-من یک معلم هستم و بنابر اقتضای حرفه‌ام دانشجویانم از من می پرسند. پرسش های جور واجور. برخی از آنها درباره درس‌ها و بحث‌های دانشگاهی است؛ و برخی هم درباره زندگی. پرسش‌های زندگی آن ها اغلب دشوارترند. پاسخ بسیاری از آنها را نمی‌دانم و برای برخی از پرسش‌ها نیز ناگزیر توضیحی می‌دهم. نمی‌دانم آنها قانع می‌شوند یا نه. 

یکی از پرسش های مکرر دانشجویان این است که اولویت در زندگی چیست؟ و «چه چیزی را باید جدی گرفت؟»

در برنامه «یک استاد، یک تجربه» (که بنیاد خوارزمی برگزار می‌کند) هم مخاطبانی که تجربه های استادان را می شنوند با بیان های متفاوت همین پرسش را از استادان مطرح می کردند. انتظار می رود ما معلمان به این پرسش پاسخ دهیم. گمان می کنم نه تنها برای دانشجویان و جوانان بلکه برای همه ما این پرسش خواهی نخواهی پیش آمده و خواهد آمد.

پاسخ این پرسش منطقا به این بستگی دارد که معنا و معیار جدی گرفتن را چه بدانیم. «جدی گرفتن» یعنی عمیقا و همه جانبه به موضوع یا مقوله ای «توجه کردن» و با حساسیت و هشیاری تمام آن را «در کانون زندگی خود قرار دادن». جدی گرفتن یعنی این که چه چیزی واقعا ممکن است و می تواند زندگی ما را بسازد و بر بودن و شدن انسانی ما عمیقا اثر کند.

در اینجا معیار ما انسان بودن است. دانشجویان و مخاطبان برنامه «یک استاد؛ یک تجربه» می خواهند بدانند ما معلمان چه چیزی را در زندگی جدی گرفته ایم. قصه در اینجا صرفا بحثی نظری و دانشگاهی نیست، بلکه قصه زندگی است، قصه تجربه یک عمر.

هر کس چیزی را عملا جدی می‌گیرد. برخی پول، برخی سیاست و قدرت، برخی لذت و برخی هم سلامتی و عده ای هم هر چند اندک ایمان و عشق را جدی می‌گیرند.

تجربه و پیشنهاد من هم اینست که «یادگیری» را جدی بگیریم. می پرسید چرا؟ پاسخم به طور ساده این است که زندگی بویژه زندگی انسانی و انسان ورزانه چیزی جز تجربه یادگیری نیست. پول، سیاست، سلامتی، لذت و حتی ایمان و عشق هم اگر برآمده و محصول «یادگیری فعال» و خلاق ما باشند، انسانی می شوند و سازنده. اما چگونه و چرا؟

یادگیری یعنی نفوذ کردن ایده، احساس و هر شکلی از دانش در ذهن و ضمیر ما به نحوی که موجب تغییری در باورها، احساسات و رفتارهای ما شود. یادگیری همین «نفوذ کردن» است؛ نفوذی که ممکن است موجب مشارکت خلاقانه و فعالانه بیش تر و سازنده تر ما در زندگی جمعی شود و در عین حال زندگی شخصی یا فردی ما را انسانی تر سازد.

ما از اشیاء، آدم ها، حوادث و محیط می آموزیم. حتی اگر نخواهیم و ندانیم. زیرا همه اینها بر ما اثر می گذارند و در ما نفوذ می‌کنند. اما منظورم از یادگیری در اینجا این «یادگیری منفعلانه» نیست. یادگیری‌های منفعلانه بیرون از اراده و حتی اغلب خواست ما هستند. این یادگیری ها حتی اگر سازنده هم باشند، بسیار پر هزینه و اغلب هم نابهنگام یا دیرهنگام اند. یعنی زمانی به آنها پی می‌بریم که کار از کار گذشته است و بر سرمان چیزهایی آمده که نباید و نشاید. اما همین ها را هم باید جدی گرفت.

ما نیازمند مراقبت هستیم، مراقبت از این که چه چیزهایی و چگونه در ما نفوذ می کنند، و این نفوذ چه پیامدهایی برای جان و جسم و جامعه ما دارند. باری، چیزی که باید جدی بگیریم، یادگیری است، زیرا کیفیتِ سرشت و سرنوشت ما را همین یادگیری ها می سازند. ما به هر حال همیشه و همواره تحت نفوذ این و آن هستیم. منظورم از «این و آن» همه چیز است. از محیط اجتماعی گرفته تا محیط طبیعی، از نظام آموزشی گرفته تا رسانه ها و شبکه های اجتماعی، و از افراد و همسایه ها گرفته تا شهر و سازمان و همکاران.

چیزی که مهم است این است که این یادگیری را بشناسیم، ارزیابی کنیم و بسنجیم که چه چیزی را آموخته و چگونه و به چه بهایی در ما نفوذ کرده و روحیات، خلقیات، باورها و منش را متاثر ساخته است.

کسانی در زندگی زیست انسانی‌تر و مسیر رو به کمال‌تری دارند که یادگیری‌های تحمیلی و منفعلانه را به «یادگیری های فعال» و سنجیده و ارزیابی شده یا یادگیری های عمیق و عمیقا انسانی تبدیل کنند. چیزی که باید جدی بگیریم همین است؛ این که چقدر و چگونه یادگیری های ما فعال و خلاق اند یا منفعل و ناخواسته.

 

false
true
false
false

true