خروج منابع مالی از چرخه توسعه به دلیل فساد و رانت خواری/ بحران برق؛ وقتی سوءمدیریت از تحریمها پیشی میگیرد!
اخبار اقتصادی پایشگر– ایران تنها کشور دنیاست که توانسته با تولید انرژی هستهای، برق مصرفی مردم و تولید کنندگان را قطع کند.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری پایشگر، بسیاری از کارشناسان معتقدند: علت ناترازی و قطعی برق در کشور؛ عدم سرمایهگذاری و توسعه زیرساختهاست و علت عدم سرمایهگذاری و توسعه زیرساختها نیز تحریمها، و علت تحریمها هم مناقشات هستهای است.
در واقع ایران تنها کشور دنیاست که توانسته با انرژی هستهای برق را قطع کند!
خبرنگار پایشگر برای پاسخگویی به این فرضیهها، گزارشی تهیه کرده است.
این تحلیل البته از یک زاویه خاص به بحران انرژی در ایران نگاه میکند و تا حدی به واقعیت نزدیک است، اما مسئله را کاملاً توضیح نمیدهد.
درست است که ناترازی برق و قطعیهای گسترده به دلیل عدم سرمایهگذاری کافی در زیرساختها رخ داده، و یکی از دلایل اصلی این کمبود سرمایهگذاری، تحریمهای اقتصادی ناشی از مناقشات هستهای است.
بااینحال، این تحلیل نقش سوءمدیریت داخلی را کمرنگ میکند، درحالیکه مدیریت ناکارآمد، سیاستگذاریهای نادرست، و نبود برنامهریزی بلندمدت نیز در بحران برق کشور نقش اساسی داشتهاند.
یکی از مهمترین مشکلات در مدیریت صنعت برق ایران، نبود کارشناسان متخصص و عدم برنامه ریزی برای آینده و قیمتگذاری غیراقتصادی است.
برق در ایران به شکلی عرضه میشود که عملاً امکان جذب سرمایهگذاری خارجی یا حتی داخلی در این بخش بسیار محدود است.
دولتها به جای اصلاح تدریجی ساختار اقتصادی برق، همچنان بر سیاستهای ناکارآمد گذشته پافشاری کردهاند.
این مسئله باعث شده که ظرفیت نیروگاهی کشور با رشد تقاضا هماهنگ نشود و در نتیجه ناترازی شدید بین تولید و مصرف ایجاد شود.
از سوی دیگر، تخصیص نادرست منابع مالی و عدم شفافیت در هزینهکرد بودجههای مربوط به صنعت برق، مشکلات را تشدید کرده است.
درحالیکه میلیاردها دلار درآمد نفتی در سالهای گذشته میتوانست صرف توسعه نیروگاههای جدید و بهینهسازی شبکه برق شود، بخش قابلتوجهی از این منابع یا در پروژههای غیرضروری هزینه شده یا به دلیل فساد و رانتخواری از چرخه توسعه خارج شده است.
بنابراین، اگرچه تحریمها مانعی جدی برای نوسازی صنعت برق بوده، اما عدم مدیریت صحیح منابع داخلی نیز به همان اندازه مقصر است.
عامل دیگر، سیاستهای کوتاهمدت و غیرکارشناسی دولتها در مواجهه با بحران انرژی است.
به جای برنامهریزی برای استفاده بهینه از منابع انرژی، دولتها معمولاً در زمان بحران، راهحلهای موقتی و ناکارآمد مانند خاموشیهای گسترده یا فشار به صنایع برای کاهش مصرف را اجرا میکنند.
این سیاستها نهتنها مشکل را حل نمیکند، بلکه موجب کاهش بهرهوری، فرار سرمایه و آسیب به اقتصاد کشور میشود.
اگر طی دو دهه گذشته، یک استراتژی منسجم برای افزایش ظرفیت تولید برق و بهینهسازی مصرف تدوین و اجرا میشد، امروز کشور با این بحران مواجه نبود.
در نهایت، اگرچه تحریمها و مناقشات هستهای در مشکلات صنعت برق بیتأثیر نیستند، اما سهم سوءمدیریت داخلی، عدم برنامهریزی و فساد اقتصادی را نمیتوان نادیده گرفت.
بحران برق در ایران تنها به دلیل مناقشات بینالمللی به وجود نیامده، بلکه نتیجه دههها تصمیمگیریهای نادرست و کوتاهمدت در حوزه انرژی است.
بنابراین، حل این مشکل نهتنها نیازمند رفع تحریمها، بلکه مستلزم اصلاح ساختار مدیریت و سیاستگذاری صنعت برق در داخل کشور نیز هست.