true
رابطه بحران اقتصادی و حجاب
یادداشت و تحلیل پایشگر: – فرهاد قنبری_ وقوع انقلاب سال پنجاه و هفتِ ایران چهار جریان کلی مشارکت و نقش اساسی داشتند.
اولین دسته نیروهای «دموکراسیخواه» به رهبری جبههٔ ملی و جریان ملی-مذهبی، آزادی بود. دغدغهٔ اصلی این جریان ایجاد فضای باز سیاسی، بازگشت به اصول مشروطه، برقراری دموکراسی، روابط سیاسی با شرق و غرب، به رسمیت شناختن آزادی و ایجاد نظام سیاسی با شکل و ظاهر و باطن مدرن بود.
گروه دوم جریانهای کمونیستی و به اصطلاح چپها بودند. دغدغهٔ اصلی این جریان مبارزه با غرب و آمریکا و امپریالیسم و ارائهٔ مدلی شبیه مدل کوبا و کره شمالی و ویتنام آن سالها بود. شعار اصلی آنها هم «نان» و «برابری» بود و اگر هم از واژهٔ «آزادی» استفاده میکردند، درک و شناخت صحیحی از مفهوم آن نداشتند.
جریان سوم چریکهای مجاهدین خلق بودند.آنها جوانان مذهبی بودند که از شهرستان های مختلف برای تحصیل راهی تهران شده و عموما تحت تاثیر اندیشه های دکتر شریعتی به سمت و سوی فعالیت های سیاسی روی آورده بودند. آنها در مواجهه با زرق و برق زندگی مدرن در حال گسترش در برخی مناطق شمال تهران، ناخودآگاه دست به مقاسیه شرایط زندگی خانواده و اطرافیان خود در روستاها و شهرستانها با شمال تهران کرده و دچار بحران عقدیتی، هویتی و معنایی می شدند.
مجاهدین دنبال تلفیق و خوانش خاص و عجیبی از اسلام و مارکسیسم بودند و رویای تاسیس جامعه بی طبقه توحیدی را در سر می پرورانند. اعضاء اولیه مجاهدین عموما جوانان زیر بیست و پنج سالی بودند که با دانش سیاسی اندک تصور فکر می کردند با ترور چند مقام و مسئول درجه چندم یا انفجارهای محدود در برخی مناطق می توانند رژیم پهلوی را کنار زده و جامعه بی طبقه مطلوب خویش را بنا نمایند. فقر تئوریک، عدم شناخت صحیح از اندیشه های مارکس، کیش شخصیت، برداشت گزینشی و ایدئولوژیک از تشیع، نداشتن تجربه فعالیت سیاسی و اجتماعی، دگماتیسم و مواردی از این قبیل باعث شده بود تا این سازمان از یک گروه سیاسی به یک گروه گنگستری و تروریستی که نه دغدغه آزادی و عدالت و نه شریعت دارد بدل شوند.
جریان چهارم حاضر در انقلاب ایران جریان فرهنگی و اجتماعی بود که نه بهمانند ملیگرایان دغدغهٔ دموکراسی داشت و نه بهمانند جریان چپ مدام از اقتصاد و نان سخن میگفت. این جریان بیشتر دغدغههای دینی داشت و با هدف مقابله با سبک زیست جهان غربی که بهسرعت در حال گسترش بود ایجاد شده بود.
پس از پیروزی انقلاب و در جدال گفتمانهای حاضر در انقلاب که به تظاهرات و زورآزمایی خیابانی هم کشیده شد در نهایت این گفتمان مذهبی و فرهنگی بود که با تکیه بر حمایت اکثریت تودههای مردمی، دو جریان دیگر را کنار زد و خود را در جایگاه گفتمان مسلط نشاند.
جامعهٔ مذهبی و سنتی ایران دههٔ چهل و پنجاه شمسی بهواسطهٔ گسترس رادیو، تلویزیون، سینما، مجلات و… تهدید ارزشها و الگوهای دینی و فرهنگی خود را مشاهده میکرد. این طیف که اکثریت آن روزهای جامعه را تشکیل میداد در آستانهٔ انقلاب دیگر تحمل وضعیت سینماها و کنسرتها و برخی نمایشها را نداشت. [مسئلهای که میتوان آن را در بسیاری از سخنرانیهای مذهبی و هشدارهای انقلابیونِ مذهبی به وضوح مشاهده کرد]. تحمل وضعیت فرهنگی گفتمان حاکم در دههٔ چهل و پنجاه شمسی برای بخش بزرگی از روحانیون و خانوادههای سنتی و مذهبی چنان سنگین بود که در ذهنشان به ترومایی فراموش نشدنی تبدیل شد. [از شکستن رادیوها و تحریم سینماها در دههٔ چهل و پنجاه شمسی تا وصیتنامهٔ بسیاری از شهداء که به حجاب و پوشش اسلامی تاکید شده، نشان میدهد این نسل چه فشار روانی در سالهای منتهی به انقلاب را تحمل کردهاست].
حال امروز با گذر چندین دهه از سالهای انقلاب جامعه تحت تأثیر عوامل مختلف دچار تغییرات فراوانی شدهاست و نگاه بسیاری از اقشار و خانوادهها به سینما و هنر و حجاب و موسیقی و امثالهم دچار تغییرات بنیادی شدهاست.
در این میان گفتمان حاکم آگاه است که در بین حامیان خود نیز چیز چندان قابل دفاعی در حوزه اقتصاد و کنترل تورم و ایجاد رفاه و امثالهم ندارد و برای حفظ و راضی نگهداشتن آنها هم شده باید به خواستهها و دغدغههای آنها در حوزهٔ حجاب و فرهنگ توجه نماید. آنها میدانند طیفی که به لیست انتخاباتی جبههٔ پایداری رأی میدهد و یا انتخابش آقای جلیلی است، توجه چندانی به کارایی سیاسی و اقتصادی دولت ایشان ندارد و دغدغهٔ او همان دغدغههای دینی [عمده] تودههای انقلابی سال ۵۷ است.
بر این اساس هر چه شرایط اقتصادی سختتر میشود، مجلس و دولت سختگیریهای خود در حوزهٔ حجاب و پوشش و فرهنگ را بیشتر میکنند تا هر طور شده حمایت حامیان ایدئولوژیک خود را از دست ندهند.
false
true
https://paieshgar.ir/?p=152659
false
false