true
مرگ برجام…!
گروه یادداشت و تحلیل پایشگر: ندرو لاتهام / نشریه هیل
در پی سقوط افغانستان، بعید است که دولت بایدن حاضر به ارائه امتیازات بسیاری باشد به گونهای که باعث شود ضعیف یا ناتوان به نظر برسد. به طور خلاصه ، در حالی که هر چیزی ممکن است رخ دهد، اکنون بعید به نظر میرسد که مذاکرات وین به آن برجام جدیدی منتهی شود که دولت بایدن برای مذاکره در نظر گرفته است.
اما اگر فرض کنیم در وین توافقی به نام برجام ۲ حاصل شود، چه منافع استراتژیکی می توان از آن انتظار داشت؟
اول از همه، باید گفت که بسیار بعید است که هرگونه توافق قابل قبول برای ایران، سطح برنامه هستهای ایران را به نحو معناداری کاهش دهد. ایران در این راستا پیشرفت چشمگیری داشته است و شواهد اندکی وجود دارد که نشان دهد ایران تواناییهای خود را از دست می دهد یا تلاش های خود را برای ادامه مسیر هسته ای در آینده متوقف می کند.
شاید اگر بازدهی توافق به اندازه کافی باشد، رهبران ایران با شرایطی موافقت کنند که زمان گریز هستهای را به مدت شش ماه یا یک سال، افزایش دهد. اما این بهترین چیزی است که می توان به آن امیدوار بود، و بیشترین چیزی است که مذاکره کنندگان ایالات متحده در حال حاضر برای دستیابی به آن تلاش می کنند.
هیچ معامله ای که به طور واقعی امکانپذیر باشد، به طور قابل ملاحظه ای تلاش های ایران برای رسیدن به دست برتر در منطقه را خنثی نمی کند. برجام اصلی حتی سعی نکرده است که به این موضوع بپردازد. و در حالی که تیم بایدن ترجیح خود را برای معاملهای که دقیقاً این کار را انجام دهد اعلام کرده، بعید است که تهران با چنین محدودیتهایی موافقت کند، یا اگر قبول کند، در بلندمدت به آن پایبند باشد.
با وجود این کاستیها، ما نباید به این نتیجه برسیم که برجام ۲ بی معنی است. چنین توافقی یک تحول مثبت خواهد بود . قبل از برجام اصلی ، تعهدات و ضمانت های امنیتی ایالات متحده – و حضور نظامی ایالات متحده در ارتباط با این تعهدات و تضمین ها – گرایش به تعادل در منطقه را تا حد زیادی تضعیف کرد.
برجام مفید بود زیرا، کاملاً ناخواسته سیگنالهایی به کشورهای حوزه خلیج فارس فرستاد که احتمالاً ایالات متحده در نقش خود در منطقه تجدید نظر می کند.
در صورتی که مذاکره کنندگان ایران و آمریکا توافق کنند، تمرکز بیشتر کشورهای حاشیه خلیج فارس ، مصر ، اردن و اسرائیل بر لزوم همکاری مشترک برای مهار نفوذ ایران سوق پیدا میکند و امکان غلبه بر آخرین موانع باقی مانده برای عادی سازی روابط دیپلماتیک اعراب و اسرائیل و همکاری امنیتی را فراهم میکند. هنگامی که این اتفاق بیفتد ، ایالات متحده می تواند رد پای خود را در منطقه حتی بیشتر کاهش دهد ، که به نوبه خود اجازه می دهد تمایل طبیعی به سوی تعادل منطقهای حتی بیشتر نمایان شود.
نقطه اوج این پویایی نقش و حضور بسیار معتدل ایالات متحده در منطقه خلیج فارس ، توازن پایدار قدرت در داخل و خلیج فارس و جریان مطمئن نفت به بازارهای جهانی خواهد بود. و این نقطه مورد نظر برای پایان ماجراست.
تنها چیزی که باید در کوتاه مدت اتفاق بیفتد این است که با از سرگیری مذاکرات در ماه سپتامبر ، یک توافق – هرگونه توافق – در وین منعقد شود.
این یادداشت لزوما مورد تایید پایشگر نیست.
false
true
https://paieshgar.ir/?p=100919
false
false