true
نسلی که بنبست نمیشناسد
گروه یادداشت و تحلیل اجتماعی پایشگر: دکتر محسن رنانی-نسلی که در راه است، بسیار پرانرژی، ایدئولوژی گریز و واقعگرا است. یک نسل بسیار پرتقلا، پرتوقع، پرجوشش و عین حال در برابر سنتهایی که دوست ندارد، بسیار ویرانگر.
وجود چنین نسلی در هر فضایی، باعث میشود که جنبش و ضربان انرژی به چشم ناظر بیرونی پررنگ به نظر برسد. اما «شلختگی» را هم از این زاویه میبینم که اگر نبود این شلختگی و بینظمی در ساختارهای ما، اینهمه اخبار اختلاس و بیانضباطیهای مالی و بحرانهای دیگر به گوش نمیرسید.
سیستمی که بینظمیهایش، هم ریشه در ساختار قانون اساسی دارد و هم ریشه در تفکر غیرسیستمی و خُردنگر حاکمانی که در نظام آموزشی حوزوی بالیدهاند، فقه، علمی است که برای تنظیم روابط و قواعد سطح خُرد و بین فردی شکل گرفته است. دانشآموختگان چنین علمی، کلان نگری و تفکر سیستمی ندارند. و چون روحانیان در سیاست ایران دست بالا را دارند و موقعیتشان در بوروکراسی با موقعیت کارشناسان کلان نگر، برابر نیست، پس در چنین نظام تدبیری همواره نگاه خُرد بر نگاه کلان غلبه میکند. طبیعی است که مهمترین دستاورد چنین نظام تدبیری، شلختگی خواهد بود.
اما آینده قرار نیست که چنین بماند. به گمان من بیست-سی سال آینده ایران بسیار تماشایی است. برای کسی که یا اهل رشد وجودی یا اهل رشد فکری یا حتی اهل تماشا و لذت بردن از تحولات کشور باشد سالهای دیدنیای در پیش است.
اگر در چند سال آینده، مدیران کنونی کشور، با تصمیمهای نادرست، ما را وارد جنگ، بحرانهای ویرانگر و یا تجربههای برگشتناپذیر نکنند، ممکن است ما پنج شش سال آینده را هم با همین وضعی که امروز داریم سپری کنیم اما واقعیت این است که پس از آن، عملاً نسل کاملاً جدیدی در جایگاه مدیریت و هدایت امور کشور مستقر میشود، نسلی که زاده و پرورده پس از انقلاب است و پیامد تمام خطاهای سیاستی چهار دهه گذشته را با پوست و گوشت خود حس کرده است.
این نسل، زمینی و عقلانی میاندیشد؛ جهان مدرن را بهتر میفهمد؛ بسیار آگاه است؛ به خاطر گسترش ابزارهای اطلاعاتی و ارتباطی، قدرت اثرگذاری و کنترلش بر سیاستهای نظام تدبیر و بر خطاهای آن شدیداً بالا رفته است؛چنین نسلی همه تلاشش این خواهد بود که فضا را برای زندگی بهتر، مهیا کند و چنین خواهد کرد.
نسل ما نسل جزوههای پلیکپی و نوارهای کاست بود. نسل از هم بریدگی و شیفتگی به کلام و شخصیتهای کاریزما. آن نوارها یا کتابها به ما اطلاعات دقیق یا قدرت تحلیل نمیدانند بلکه ذهن ما را به سوی یک ایدئولوژی مقدس هدایت میکردند.
حلقه ارتباط نسل ما با هم، کلام یا شخصیت کاریزماها بود. ما تکتک، کسی نبودیم، بدون محوریت شخصیتهای کاریزما، ما با هم نبودیم. انفرادهایی که همه به یک نقطه وصلاند و انرژی و هدف و جنبششان همه از یک نقطه است.
نسل ما نقاط پراکندهای در یک دایره بود که همه به یک نقطه مرکزی وصل بودند و همه یک آبشخور فکری داشتند. پس ما نسل آدمهای تکافتادهای بودیم که با طناب ایدئولوژی به یک نقطه مرکزی یعنی به شخصیتهای کاریزما متصل بودیم. اما وضعیت نسل جدید متفاوت است. نسل جدید به کمک فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی و به کمک شبکههای مجازی به سرعت خطاها را کشف میکند، آن را جار میزند و به سرعت نقد میکنند، هیچ حرفی را مقدس نمیداند وهیچ مرز مقدسی را به رسمیت نمیشناسد.
به سرعت همدیگر را پیدا می کنند، نیازی به حلقه اتصال مرکزی و ایدئولوژی ندارند؛ خودشان مرکزند و عقلشان ایدئولوژی آنهاست.نسل ما نسل بنبست بود، نسلی که چشمش به بزرگان بود تا به پنجه تدبیر، بنبستها و گرهها را بگشایند. اما این نسل بنبست نمیشناسد بنابراین نیازی به «بزرگان» ندارد و همین وجه امتیاز این نسل نسبت به نسل ماست.
جامعه امروز ما به مزرعهای میماند که انبوهی از بذرهای متنوع مربوط به گُلها و درختان در زیر خاک آن مدفون شده است. حتی روی سطح مزرعه را خس و خاشاک گرفته است و یک جاهایی هم کودهایی روی خاک است که فضا را متعفن کرده است. اما بارشهایی که نرم نرمک در گذشته رخ داده است، باعث شده تا این بذرها آرام آرام در زیر خاک جان بگیرند.
اگر دقت کنیم در جاهایی از مزرعه نوک برخی از این جوانه بیرون زده است که همه سبز رنگاند، اما کسی نمیتواند حس بزند که چه قدرت و تنوع و رنگارنگی شگرفی در زیر این خاک در حال رشد و نمو است. کافی است یک بارش باران یا یک گردش باد، این خسوخاشاک روی مزرعه را با خود ببرد و نوری به این خاک بتابد تا ناگهان ظرف چند روز شما با دشتی از گلهای رنگارنگ و درختچهها و بوته های مختلف روبهرو شوید. این تصویری است که من از ایران امروز و فردای نه چندان دور ایران دارم.
false
true
https://paieshgar.ir/?p=57666
false
false