
وقتی بادبزن و آفتابه جایگزین تدبیر و برنامهریزی میشود!
یادداشت و تحلیل پایشگر: رها دربند
در حالی که مردم انتظار مدیریت بحران و برنامهریزی اصولی دارند، مسئولان با توصیههای عجیب، جامعه را به گذشتهای دور سوق میدهند.
بحران انرژی، نتیجهی سیاستهای نادرست است، نه قضا و قدر. آیا وقت آن نرسیده که به جای فرار از مسئولیت، به راهحلهای واقعی اندیشیده شود؟
در روزگاری که جهان با سرعتی سرسامآور در مسیر پیشرفت و توسعه گام برمیدارد، در کشوری که مردمانش شایسته رفاه و آسایشاند، زمزمههایی از بازگشت به دوران بادبزن و آفتابه شنیده میشود.
آیا باید بپذیریم که راهحل بحرانها، نه در مدیریت مدبرانه و برنامهریزی اصولی، بلکه در رجعت به ابزارهای ابتدایی نهفته است؟
این پرسش تلخ، بیش از آنکه پاسخ بخواهد، آینهای است در برابر بیبرنامگی و فقدان تدبیر.
گفتههای دبیر سندیکای صنعت برق، بیآنکه گامی به سوی حل معضل بردارد، تصویری از انفعال و ناتوانی سیاستگذاران را به نمایش میگذارد.
بحرانها یکی پس از دیگری از راه میرسند؛ از کمبود گاز و گازوئیل گرفته تا مشکلات آب و نقدینگی، اما پاسخ مسئولان چیست؟
توصیه به تجهیز مردم به بادبزن و آفتابه!
گویا نه زمان، نه نیازهای جامعه، و نه شأن شهروندان برای برخی اهمیتی ندارد، آنچه که اهمیت دارد، ادامهی روندی است که مسئولیتگریزی را بر تدبیر ترجیح داده است.
برنامهریزی بلندمدت، مدیریت صحیح منابع، و تصمیمگیریهای کارشناسی، امری بدیهی در جوامع پیشرفته است، اما در اینجا، بهجای اصلاح زیرساختها و تلاش برای رفع معضل، تنها راهکار ارائهشده، دعوت مردم به تحمل شرایطی است که ناشی از بیکفایتی تصمیمگیران است.
آیا در کشوری با این ظرفیت و توانمندی، حل بحران برق چنان محال است که مردم باید به شیوهی اجداد خود بازگردند؟ یا آنکه بیبرنامگی، بهانهای برای سرپوش گذاشتن بر قصورهاست؟
حق مردم نه تنها در داشتن برق و انرژی پایدار، بلکه در برخورداری از مدیرانی مسئول و پاسخگو است.
این حق نباید در گرداب بیتدبیریها قربانی شود.
این بحرانها، نه حاصل قضا و قدر، بلکه نتیجه سیاستهای نادرست و بیتوجهیهای مکرر است.
پس، به جای توصیههای واپسگرایانه، آیا وقت آن نرسیده که به راهحلهای واقعی و آیندهنگرانه بیندیشیم؟