true
پایشگر- قانون اساسی هر کشور (یا قوانین مادر) بایستی سند زیربنای هر عملی باشد که از هر حکومت و دولتی ساطع شود. فعل حکومت و دولت در محملی بهنام «خط مشیهای» ملی ساری و جاری میشود. بیتردید هر خطمشیای بر چارچوبی، نظریهای، مدلی یا بعضاً قانونی استوار است که با اندکی تسامح آن را «نظریه برنامه» میگویند (ترابزاده و داناییفرد 1396).
به عبارت دیگر خطمشیسازان برای اطمینان یافتن از مؤثر واقع شدن «طرحها، برنامهها و پروژههای خود» به نوعی عقلانیت علمی نیاز دارند تا آن را زیربنای عمل خود که همان خط مشیهای ملی است قرار دهند. دولتها برای ایجاد انگیزه در صادرکنندگان اقلام غیرنفتی، ابزاری بهنام «جایزه صادراتی صادرکننده نمونه» طراحی کردهاند زیرا بر اساس «نظریه انگیزش» میدانند که «تشخص دادن» و نه صرف «وام دادن» به صادرکنندگان انگیزه تلاش برای صادرات را افزایش میدهد. جنس نظریهها، مدلها، چارچوبها، و قانونهای علمی ممکن است روانی، اقتصادی، سیاسی، سازمانی، اجتماعی، فرهنگی و … باشد.
در این میان، رویکردهای روانشناختی بهخصوص روانشناختی اجتماعی مورد اهتمام سازمانها، شرکتها و دولتها برای اعمال نفوذ اجتماعی در مخاطبان خود بوده است. از این رو اقتصاد رفتاری در سالهای اخیر مورد توجه خط مشیگذاران عمومی قرار گرفته است. (تیلر 1397) مدیریت روان اجتماعی رمز موفقیت مدیران، خطمشی گذاران و سیاستمداران است. دولتها برای مدیریت روان اجتماعی مردمان کشور خود از سازوکارهای مختلفی بهره میگیرند. فلسفه سیاسی عقبه حکومتها که دکترین سیاسی و خط مشیهای ملی آنها را شکل میدهد نوع سازوکارهای ترجیحی حاکمان برای اِعمال مدیریت اجتماعی و اقتصادی را تعیین میکند، یکی از قوانین علمیای که حکومتها و دولتها از آن در حوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … بهره میبرند «قانون روان شناختی به مرگ بگیرید تا به تب راضی شوند» است. این قانون در همه کشورها با درجاتی متغیر مورد استفاده قرار میگیرد. مردمان یک کشور ممکن است کاربرد آن توسط حکومت و دولت خود را عیناً لمس کنند یا چنین برداشت کنند که دولتشان همین قانون را بهعنوان یکی از استراتژیهای خطمشی ملی خود در عرصههای مختلف بهره میبرد. این قانون روان شناختی چه میگوید؟
قانون روانی به مرگ بگیرید تا به تب راضی شوند
بی تردید این قانون را در «رفتار پدر با فرزندان»، «رفتار معلم با دانشآموزان» رفتار «همسایهها با همسایهها» و به یقین در «رفتار کارفرما با کارگران» و فراوان در «رفتار خطمشیگذاران، دولتمردان و مدیران دولتی با مردم» دیدهاید. «دست بالا گرفتن تا پس نیفتادن» نیز تجلی این قانون است. اگر چه در عصر باستان این قانون نوعی ضربالمثل محسوب میشود ولی در حوزه روانشناسی اجتماعی یک قانون نفوذ اجتماعی است. بر اساس این قانون برای قبولاندن ایده، فرمان، حکم و… خود (با فرض دارا بودن قدرت لازم) به دیگری در ابتدای امر بر مخاطب چنان سخت بگیر که قدری سهلگیری شما، طرف مقابل را راضی به رعایت منویات شما کند. به رفتارهای ذیل نگاه کنید: رفتار دولت آمریکا با ایران، رفتار سازمانهای بینالمللی با کشورهای کمتوان جهان، رفتار معلمان با دانشجویان، رفتار دولتمردان در عرصه قیمتگذاری محصولات و کالاها، رفتار دولتمردان کشور در قیمت ارز، سوخت و… بنگرید. عیناً یا تصوراَ درخواهید یافت که به نظر قانون فوق در تعاملات طرفین مصادیق ذکر شده، ساری و جاری است. بر مصداق آخر تأمل کنید. اگر نرخ ارز 20هزار تومان شود بهتر است یا 10هزار تومان، حتی اگر نرخ قبلی 4200 بوده باشد و قبل از آن 3000 تومان و قبل از آن هفت تومان.
برخی از دولتها آنقدر بر مردمانشان سخت میگیرند که با قدری انعطاف، مردم آن کشورها به خواست خود منویات آن سیاستمداران و دولتمردان را میپذیرند. متأسفانه به برداشت برخی از مردم این استراتژی در کشور ما در دولتهای مختلف روح و روان ملت را آزرده و آنها را به پذیرش چیزی واداشته است که سخت میپنداشتند. به فراز و فرود قیمت بنزین، نرخ بلیت هواپیما نگاه کنید و با دقت به فراز و فرود نرخ ارز بیندیشید. برخی معتقدند «قانون روانی به مرگ بگیرید تا به تب راضی شوند» شما را راضی میکند که به جای بنزین 5000 هزارتومانی در کشورهای همسایه (که مدام ارزان بودن قیمت سوخت در ایران را با آن مقایسه میکنند)به خرید بنزین با نرخ مد نظر دولتمردان راضی شوید. از نظر برخی از مردم(به حق یا ناحق) فراز و فرود نرخ ارز در ماههای جاری تجلی واضع اجرای این قانون روانی است.
بر این اساس بسیاری از دولتها با بزرگ نشاندن خطراتی خاص مردم را به پذیرش خطراتی خاص مجاب میکنند. پدیدهای که در همه کشورها صادق است و مختص ایران نیست. سیاستمداران به حق یا ناحق تلاش میکنند با سازوکارهایی مردم را با خود همراه کنند و کشور را به اهداف از قبل تعیین شده راهبری کنند.
خطمشیهای مبتنی بر این قانون تدبیر بسیاری از کشورها (با شدت و حدت متفاوت) است.
خاستگاه روانشناختی «قانون به مرگ بگیرید تا به تب راضی شوند»
در رشته روانشناختی اجتماعی نظریهای بهنام نفوذ اجتماعی وجود دارد. نفوذ اجتماعی یعنی تلاش یک فرد، یک گروه، یک حکومت برای تغییر نگرشها، ادراکات یا رفتارهای دیگران. راههای مختلفی برای اِعمال چنین نفوذی وجود دارد. مهمترین این راهبردها عبارتند از:
همرنگی: هنجارهای اجتماعی همگان را به رفتاری خاص و نگرشی و برداشتی خاص وادار میکنند. در اینجا برای اعمال نفوذ اجتماعی شکل دهی هنجارهای اجتماعی مفید است.
تسلیم کردن: گاهی اوقات برای تبعیت پذیری دیگران باید آنها را با ابزارهای مختلف تسلیم خواستههای خود کرد. در این حالت میتوان از 1- فنون مبتنی بر دوستی و دوست داشتن یعنی خودشیرینی فنون مبتنی بر تعهد یا همخوانی یعنی جای پا بازکردن و دانه پاشیدن 3- فنون مبتنی بر کمیابی که تلاش سخت برای بهدست آوردن (پیشنهادهای دیگری هم وجود دارد پس تا دیر نشده بجنب) یا همان ضربالاجلی (زود رسیدن) که شرط معاملهای رخ دادن آن در بازه زمانی خاصی است.4- ج) فنون مبتنی بر تقابل یعنی به مرگ بگیر به تب راضی بشه که به «این تازه همش نیست» یا «این تازه اولش است» اشاره دارد. (با رون و همكاران 1395). بنابراین قانون روان شناختی «به مرگ بگیرید تا به تب راضی شوند» مدعی است که روان انسانها طوری است که اگر از ابتدا سخت بگیری و فشاری متوجه آنها کنید پس از مدتی با اندکی تخفیف راضی به رعایت منویات شما میشوند. قیمت کالایی را دو برابر کنید بعد آگهی بزنید 50 درصد تخفیف (به همان قیمتی که از قبل مد نظر شما بوده است؛ بفروشید) این سازوکار در بازایابی بسیار متداول است. در سالهای اخیر مبحثی تحت عنوان روانشناسی خط مشی عمومی وارد عرصه خطمشیگذاری عمومی شده است که از بینشهای رفتاری برای تدوین و اجرای خطمشیهای عمومی استفاده میکنند. ورود اقتصاد رفتاری به حوزه خطمشیگذاری عمومی از جمله این عرصههای جدید تزریق روانشناسی در اقتصاد و بهدنبال آن در خطمشیگذاری عمومی است.
پیامدهای مخرب استراتژی«به مرگ بگیرید تا به تب راضی شوند»
1- پیامدهای اخلاقی
هر جامعهای میتواند مزین به دو نوع اخلاق باشد. یکی اخلاقی است که خاستگاه آن درونیات (باوری-اعتقادی) افراد جامعه است که در ادبیات غربی آن را Morals مینامند. افراد معتقد به مجموعهای از باورها و اعتقادات سخت است که در دام غارت بیتالمال، فرار مالیاتی، آسیبزدن به همنوعان، تخریب محیطزیست و… گرفتار شوند. این نوع اخلاق مصونیت درونی در آحاد جامعه ایجاد میکند. اخلاق نوع دوم ره آورد قوانین و مقرراتی تحمیلی از بیرون است. در اینجا مظاهر اخلاقی در افراد جامعه منشاء بیرونی دارد. رعایت قوانین و مقررات جامعه تجلی اخلاق مردمان یک جامعه است. از این نوع اخلاق در ادبیات غرب بهعنوان ethics یاد میشود (اگر چه بعضاً Morals و ethics یکی و تحت عنوان اخلاق یا اصول اخلاقی تصور میشود).
بهکارگیری استراتژی «به مرگ بگیرید تا به تب راضی شوند» اگر مرتباً از جانب حاکمان، دولتمردان و مدیران دولتی کشوری بهکار رود یا مردم چنین تصور کنند که دولت با آنها چنین میکند هر دو اخلاق در جامعه را بهشدت آسیبپذیر میسازد. جامعهای که هر دو ساحت اخلاقیاش بهشدت آسیب ببیند فرضیه معروف «هر کسی برای خودش» که از آن ریکاردو است در جامعه صادق خواهد شد. در جامعهای که هر کس به فکر خودش باشد (چون هر دو ساحت اخلاقیاش را از دست داده است) استحکام و تداومش زیر سئوال خواهد رفت، زیرا در چنین اوضاع و احوالی معلم کار خود را خوب انجام نمیدهد، پاسبان پاسداری را تکلیف نمیداند، بقال مراعات حال مردم را بیعقلی میداند، نماینده مجلس، وزیر و وکیل در پی کسب چیزی هستندکه موکلان آن را از آن منع کردهاند و هر کسی به کمفروشی روی میآورد و آنگاه وب انسجام اجتماعی به شدت آسیب خواهد دید و کشتی جامعه تاب حرکت در امواج متلاطم دریای متخاصم درونی و بیرونی نخواهد داشت. اگر چنین شود امیدها به اصلاح کمرنگ و امیدها به آسیب زدن به کشور از جانب معاندین و بدخواهان پررنگ خواهد شد. وضعیتی که در آن حالت هر دروغی و هر شایعهای منشأ اثر بر رفتار، نگرش و گفتار مردمان آن کشور خواهد شد.
2- پیامدهای دینی و مذهبی
کشوری که بر خزانه عظیم دین اسلام متکی است و قوانین فقهی و اخلاقی اسلامی جهتگیری رفتاری، نگرشی و گفتاری مردمانش را به طور شفاف بیان کرده است در معرض داوری دوستداران و مغرضان دین قرار خواهد گرفت. دین اسلام صداقت در گفتار و عمل کارگزاران با مردم را ، در امان ماندن مردم از دست و زبان دولتمردان را، هدف هر وسیلهای را توجیه نمیکند و… را فریاد میزند. استراتژی «به مرگ بگیرید تا به تب راضی شوند» اگر به قصد حفظ یا ارتقاء منافع گروهی و ماندن دو روز بیشتر در مقام و منصب باشد به نظر صحیح نمیآید. اصرار بر تکرار این استرتژی قضاوت مردمی که بهشدت تحت بمباران رسانهای معاندان درونی و بیرونی دین هستند ممکن است بهشدت تحت تأثیر قرار دهد.مخدوش شدن چهره دین مبین اسلام و هویت اسلامی حکومت که تحت عنوان جمهوری اسلامی از آن یاد میشود به باور آنان که باور دارند دین اسلام کاملترین دین خداوند است و حسابداری آخرتی دقیقترین حسابداری است، تبعات سنگینی هم برای تداوم حمایت حکومت اسلامی و هم نفس دین مبین اسلام در میان مردم در پی خواهد داشت. کسانی که سیاستمدار، حاکم، دولت مرد، خطمشیگذار و مدیر ملی این کشورند از آسیب رسیدن به اسلامیت نظام بیمناک باشند. اگر مردم مرتب شاهد «به 100 بگیرید تا مردم به 90 راضی شوند» در خط مشیها، برنامهها و راهبردهای دولت باشند یا چنین تصور داشته باشند و چنین عملی را به اسلامیت نظام پیوند زنند، پاسخگویی تبعات چنین قضاوتی در نزد مدیران و خطمشیگذاران بسیار سخت خواهد بود. جمهوریت و اسلامیت نظام قرار بود کیفیت زندگی ملی مردم را از دیگر کشورها متمایز گرداند، مدیرانی که با عملکرد خود این نوید را مخدوش سازند اگر به آخرتی معتقدند بازخواستی سخت خواهند داشت و اگر تمامیت حکومت اسلامی آسیب ببیند، سخت آسیب خواهند دید.
3- پیامدهای سیاسی
هر حکومتی چه اسلامی و چه دموکراتیک متداول در پرتو همکاری و همیاری مردمانش تداوم حیات خواهد داشت و لو این که حکومتی (برای مثال حکومت اسلامی) مشروعیت خود را از مردم اخذ نکرده باشد. همرایی شهروندان که در قاموس نگاه اسلامی «امت» نامیده میشود ضامن بقای هر حکومتی است. شهروندانی که مرتب شاهد استفاده دولت از «خط مشی به تب بگیرید تا به مرگ راضی شوند» هستند یا برداشت میکنند دولت با آنها چنین میکند سخت عصبانی و ناراحت خواهند شد و ممکن است حضور سیاسی خود در عرصههای مختلف را کمرنگ کنند. بهطور خاص در جامعه اسلامی که حضور مردم امری حیاتی است و بهخصوص کشوری مانند ایران که آماج خصومتها و دشمنیها است، به مردمانش سخت نیاز دارد، بنابراین خطمشیهای ملی باید بر نظریهها و قوانین علمیای استوار باشد که بیتفاوتی سیاسی در مردمانش را ایجاد نکند. بیتفاوتی سیاسی، روح سرزندگی در میان مردم و سیاستمداران را کاهش خواهد داد و بیتردید حیات حکومت را تحتتاثیر قرار میدهد. وقتی مردمی ایمان خود نسبت به مدیرانشان از دست دهند اطمینان خود نسبت به آنها را از دست خواهند داد و آنگاه نسبت به آنان بی اعتماد خواهند شد. کاهش بیاعتمادی از مظاهر سرمایه اجتماعی جامعه است که وقتی سرمایه اجتماعی مثبت آسیب ببیند مردم برای پاسداری از خود به شکل دهی سرمایههای اجتماعی بد و کثیف روی میآورند. یکی از تبعات این سرمایه اجتماعی منفی تشکیل باندهای فامیلی و قومی است که مسبب غارتها و اختلاسها خواهند بود.
4- پیامدهای اقتصادی
هر پیشرفت و توسعهای به زیرساختهایی، اعم از سختافزار و نرمافزار، نیاز دارد. سرمایهگذاری با تکیه بر این زیرساختها و ثبات اقتصادی در کشور ظهور و بروز میکند. دولتی که برای کاهش کسری بودجهای خود یا برای پرداخت یارانهای که حاضر نیست تعداد یارانه بگیران را حساب شده مشخص سازد، زیرا ممکن است از رأی نیاوردن در دوره بعدی ریاست جمهوری بیم داشته باشد، مجبور است مرتباً از استراتژی «به مرگ بگیر تا به تب راضی شوند» استفاده کند. ابتدا در فضای عمومی و رسانهای همان کند که با حاملهای سوخت و ارز کرد و سپس در سطحی که خود از قبل برنامهریزی کرده است به ثبات برساند. اگر اعتماد اقتصادی مردمی مخدوش شود رشد اقتصادی میسر نخواهد شد.
5- پیامدهای بین المللی
در عصر تنگ بلورین همه افعال، اقوال و رفتارهای کشورها، حاکمان، دولتمردان ، خطمشیگذاران ملی در معرض قضاوت جهانی قرار خواهد گرفت. استراتژی «به مرگ بگیرید تا به تب راضی شوند» فضای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه را در اذهان و دیدگان بینالمللی ملتهب و غیرقابل اطمینان میسازد. وقتی ریسک سیاسی، اقتصادی و … کشوری به حق یا ناحق در فضای بینالمللی تخریب شود، تعاملات بینالمللی کشور دچار آسیب شدیدی خواهد شد و تبعات چنین امری کاهش نرخ سرمایهگذاریها و در نهایت افول نرخ رشد اقتصادی و آخرالامر افت کیفیت زندگی ملی خواهد بود. همه اینها حیات سیاسی هر حکومتی را تحتتأثیر قرار میدهند.
خلاصه
دولتی که استراتژی «به مرگ بگیرید تا به تب راضی شوند» بهکار میگیرد صداقت خود در نزد مردمانش را و دلسوزی و شفقت خود در نزد شهروندانش را در معرض آسیب قرار میدهد. اگر مردمی که چنین تصوری (بیصداقتی) دارند روز به روز افزون شوند کشتی کشور را در دریای متلاطم تخاصمات چندان مدد نمیرسانند و وقتی شبکه همکاری و همیاری مردمان کشوری تهدید شود حیات و ممات حکومت و کشور در معرض تهدید جدی قرار خواهد گرفت. حکومت از کاربرد فراگیر این استراتژی در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی احتراز کند؛ برداشت شهروندان از اینکه تصور میکنند دولتشان با آنها با این استراتژی رفتار میکند اصلاح کند، زبان ملی خطمشیگذاران، سیاستمداران و دولتمردان در عصر هجمههای بیگانگان مدیریت شود؛ قدری به اسلامیت نظام بها دهند؛ صداقت در گفتار و تقوا در رفتار خود و خانوادهشان را تقویت کنند؛ از عصبانی کردن مردم حذر کنند؛ امیدهای واهی ندهند؛ فرق جنگ، بحران و شرایط عادی را درک کنند؛ دوراندیش باشند و از کوته بینی در خط مشیهای ملی حذر کنند؛ کمتر حرف بزنند و بیشتر عمل کنند.
دکتر حسن داناییفرد
false
true
https://paieshgar.ir/?p=16956
false
false