true
مضرات اقتصاد رانتی، ظهور شهروندان فرصت طلب و دو قطبی شدن جامعه
گروه یادداشت و تحلیل اجتماعی پایشگر: مریم زارعیان- حتماً برای شما هم بسیار پیش آمده است که هنگام رانندگی با رانندگانی مواجه شوید که از خیرِ کوچکترین فضای خالی هم نمیگذرند و بلافاصله از فرصت پیشآمده استفاده میکنند تا جلوی شما را بگیرند.
یا کسانیکه با کوچکترین احساس کمبود مایحتاج زندگی به مغازهها یورش میبرند و محتکرانه بسیار بیش از حد نیاز خرید میکنند، افرادی که بدون آنکه کوچکترین فعالیت مدنی داشته باشند، تنها در پیوند با احزاب و جریانات سیاسی در انتخاباتهای مختلف کاندیدا میشوند و تلاش میکنند تا از این نمد برای خود کلاهی بدوزند، یا افرادی که کوچکترین فرصت پیشآمده از هر موقعیتی را برای تخریب، تمجید یا هر کنش اجتماعی دیگری برای ارتقای خود و تخریب دیگران بهکار گیرند.
اگرچه این گروهها ظاهراً با هم متفاوتاند، اما در یک ویژگی فرهنگی اجتماعی مشترکاند و آن اینکه در ضمیر ناخودآگاه آنها هدر دادن کوچکترین فرصت را به معنای آن میدانند که آن موقعیت دیگر تکرار نخواهد شد.
اگرچه نمیتوان گفت نفس فرصتجویی افراد به خودی خود مسالهای اجتماعی است، اما مشکل زمانی به عنوان یک مساله اجتماعی بروز میکند که تعداد زیادی از افراد جامعه به دنبال فرصتجویی باشند، بهطوری که هرکس تنها به دنبال آن باشد که بدون توجه به شرایط دیگران از فرصت پیشآمده فقط برای خود استفاده کند.
از آنجا که پیجویی منفعت شخصی رابطه معکوسی با پیگیری منفعت جمعی دارد، این شیوع فرصتطلبی در سطح گسترده جامعه را با بحران جدی مواجه میسازد. درست همانند جمعیتی که برای تماشای مسابقات به ورزشگاه رفتهاند. اگر یک نفر برای تماشای بهتر بایستد، بازی را بهتر میبیند، اما اگر همه جمعیت همین تصمیم را بگیرند و همه با هم بایستند، دیگر کسی امکان تماشای بازی را نخواهد داشت! شیوع فرصتطلبی در سطح وسیع، جامعه را از پیگیری اهدافش باز میدارد.
اما پرسش اصلی آن است که چه سازوکاری به صورت گسترده افراد یک جامعه را به سمت فرصتطلبی سوق میدهد؟
گرچه پاسخ به این پرسش نیازمند بررسی ابعاد مختلف مساله است، اما از منظر دکتر کاتوزیان در جامعه کوتاهمدت ایرانی حتی تغییرات مهم و بنیادین هم ناپایدار است و این ناپایداری همه حوزههای سیاسی، اجتماعی، آموزشی و… را متاثر ساخته است. بهطوری که هر لحظه خطر اینکه هوا و هوسی در جامعه بنیان نهادهای ظاهراً پایدار را با کلنگ ویران کند، وجود داشته و دارد.
نتیجه این فرآیند تاریخی، شکلگیری فرهنگ فرصتجویی در افراد جامعه است بهطوری که در ضمیر ناخودآگاه ایرانیان، هدررفت هر فرصت به معنای از دست دادن همیشگی آن مزیت است.
از آنسو، فرصتجویی جمعی ریشه دیگری در اقتصاد سیاسی دارد. بهطوری که نتایج بررسی پیمایش ارزشها و نگرشهای جهانی نشان میدهد ربط وثیقی بین فرصتطلبی شهروندان و کشورهای دارای اقتصاد رانتی وجود دارد. به عبارتی، هرچه کشوری وابستگی بیشتری به منابع رانتی داشته باشد، شهروندان فرصتطلبتری دارد که بهای کمتری به منفعت جمعی میدهند.
اما از سوی دیگر، مشخصه مهم دولت رانتیر وجود نخبگانی است که منابع رانت را در اختیار دارند. دسترسی به این منابع عظیم این امتیاز را به آنها میدهد تا با توزیع خودسرانه این منابع عمومی بین افراد و گروههای خاص، همکاری و حمایت آنها را جلب کنند.
وجه خسارتآور این پدیده برای جامعه آن است که در چنین فضایی نخبگان و نیروهای مستعد که توانایی کارآفرینی و به حرکت درآوردن چرخهای تولید را دارند، آلوده رانتجویی میشوند. چراکه به زودی درمییابند که در همسایگیشان یا کمی آن طرفتر، افرادی بدون زحمت و تلاش و البته بدون شایستگی، توانایی یا استحقاق لازم، به فرصت، امکان و منبعی دست یافتهاند که به موجب آن کیفیت و سطح زندگی، درآمد و پرستیژ و منزلت اجتماعیشان تغییر عمودی قابل توجهی یافته است.
آگاهی از این پدیده شوم اقتصادی، موجب میشود تا افراد در این میدان فسادزده، برای به دست آوردن «رانت» با یکدیگر رقابت منفی و حتی مبارزه فرسایشی کنند که البته این رقابت منفی تا پایینترین سطوح جامعه سرایت میکند.
پرواضح است که کنشگران چنین جامعهای بهجای آنکه مبتکر، خلاق، سختکوش، ثروتآفرین و مولد باشند و به دنبال خلق فرصتهای بدیع برای اشتغال و ثروت باشند، رانتجو، فرصتطلب، ستیزهجو، راکد و ناسالم میشوند.
همانگونه که فرصتطلبی شهروندان موجب کاهش اعتماد اجتماعی، افزایش تنازعات اجتماعی و تنزل پیگیری خیر جمعی میشود که در نهایت فرصتهای بزرگ رشد را از کلیت جامعه میگیرد، رانتجویی نخبگان که در پی فساد گسترده اتفاق میافتد با گسترش دلالی و توقف فعالیتهای مولد، موجب خروج سرمایههای مادی و معنوی از کشور، افزایش بیکاری، دوقطبی شدن جامعه و تضاد طبقاتی می شود.
false
true
https://paieshgar.ir/?p=47904
false
false