
از اعتراف به بحران تا انتظار برای راهحل/ وقتی صداقت کافی نیست و کشور به تدبیر نیاز دارد
اخبار سیاسی پایشگر– در حالی که دکتر پزشکیان از «مصیبتهای پیدرپی» در آغاز دولتش سخن میگوید، پرسش اصلی اینجاست: آیا روایت صادقانه از بحرانها جای خالی مدیریت راهبردی را پُر میکند؟
در بزنگاه دشوار امروز، مردم بیش از هر چیز به نشانهای از تدبیر و امید واقعی نیاز دارند، نه فقط شرحی از مصائب.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری پایشگر، سخنان اخیر رئیسجمهور، دکتر پزشکیان، مبنی بر اینکه «ما بدجوری گیریم، از روزی که آمدیم همش مصیبت میبارد»، نشانهای از مواجهه مستقیم و صادقانه با انباشت بحرانهای ساختاری کشور است.
این اظهارات، اگرچه در ظاهر تلخ و بیپردهاند، اما میتوانند نشانهای از شفافسازی فضای عمومی، پذیرش دشواریهای واقعی حاکم بر ساختار اجرایی، و دوری از روایتهای تزیینی و تبلیغاتی گذشته تعبیر شوند.
رئیسجمهور به جای فرار از واقعیت یا فرافکنی، از مسیر پرچالشی سخن میگوید که نظام اداری و اقتصادی کشور در آن گرفتار شده است.
با این حال، از منظر مدیریت کلان و حکمرانی مطلوب، صرف بیان دشواریها نمیتواند جایگزین برنامهریزی، دوراندیشی و اقدام هدفمند شود.
افکار عمومی و نخبگان انتظار دارند که دولت فراتر از تشریح مشکلات، راهکارهای عملی، مبتنی بر عقلانیت و انسجام ملی ارائه دهد.
منافع ملی در گرو آن است که سیاستورزی نه بر پایه انفعال در برابر بحرانها، بلکه بر اساس مقاومت سازمانیافته، تدبیر مبتنی بر داده و اصلاح نهادهای ناکارآمد شکل گیرد.
در غیر اینصورت، بدبینی نسبت به آینده میتواند هزینههای روانی و اجتماعی سیاستهای دولت را دوچندان کند.
از بعد دیپلماتیک، بیان مشکلات داخلی در این سطح، اگرچه با هدف جلب حمایت عمومی و ایجاد فضای همدلی بیان شده، اما باید با دقت تنظیم شود تا در تراز بینالمللی به عنوان نشانهای از ضعف درونی یا بیثباتی تعبیر نگردد.
کشورهایی که در صحنه جهانی تعامل میکنند، باید ضمن شفاف بودن با ملت، تصویر یکپارچهای از عزم و توانمندی ارائه دهند.
دفاع از منافع ملی ایجاب میکند که روایت رسمی، در عین صراحت، حاوی برنامه عملی برای گذار از بحران نیز باشد تا ابزارهای دیپلماتیک کشور تضعیف نگردد.
در نهایت، سخنان پزشکیان را میتوان زنگ هشداری برای تمرکز فوری بر بازسازی ظرفیتهای مدیریتی، بهرهگیری از دانش نخبگان، و آغاز اصلاحات تدریجی اما قطعی در ساختارهای ناکارآمد دانست.
اکنون زمان آن است که با اجماع ملی، فراتر از جناحبندیها، به سوی بازتعریف نقش دولت در اقتصاد، سیاست و حکمرانی حرکت کنیم.
اگر این بحرانها فرصتی برای همگرایی و بازنگری بنیادین تلقی شوند، میتوان گفت این دولت نه گرفتار مصیبت، که آغازی برای یک دورهی اصلاحی خواهد بود — مشروط بر آنکه ارادهی تحول بر سخن غلبه یابد.