
صنعت بیمه میان رؤیای رشد و کابوس ناترازی/اعداد فاش میکنند آنچه خبرها پنهان میسازند!
اخبار بانک و بیمه پایشگر– صنعت بیمه این روزها شبیه بیماری است که تب بالای فروش دارد، اما آزمایشهایش چیز دیگری میگویند؛ اعداد فریاد میزنند و مدیران همچنان گوششان سنگین است.
وقتی خبرها از رونق میگویند، اما ترازنامهها از ناترازی، دیگر جنگ با اعداد چیزی جز بازی با آینده بیمهگذاران نیست.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری پایشگر، صنعت بیمه در ایران، امروز در میانه دو تصویر متناقض قرار دارد.
از یک سو خبرهایی که از رشد فروش، افزایش حقبیمه و توسعه بازار روایت میشود و از سوی دیگر، اعداد و ارقامی که پرده از واقعیت تلخ ناترازیها برمیدارند.
نگاهی دقیقتر به صورتهای مالی فصلی بیمهگران نشان میدهد که پشت این رشد اسمی، بیش از آنکه رونق واقعی نهفته باشد، افزایش نرخها و فشار بر بیمهگذاران نقش اصلی را بازی کرده است.
در چنین شرایطی، نه تنها توانگری مالی برخی شرکتها زیر سوال رفته، بلکه اعتماد عمومی نیز با تهدیدی جدی روبهرو شده است.
ریشه ناترازیهای صنعت بیمه را باید در سه محور جستوجو کرد.
نخست، ساختار پرتفوی نامتوازن که سهم بالای رشته درمان را به یک نقطه ضعف بدل کرده و بیمهگران را در برابر مطالبات سنگین و غیرقابل پیشبینی قرار داده است.
دوم، مدیریت ریسک ناکارآمد که باعث پذیرش بیمحابای تعهدات بدون پشتوانه مالی کافی شده است.
و سوم، نظام نظارتی کند و ملاحظهکار که به جای برخورد شفاف و سختگیرانه با متخلفان، اغلب به توصیه و تذکر بسنده کرده است.
این سه ضلع معیوب، مثلث ناترازی صنعت بیمه را شکل دادهاند و خروج از آن، نیازمند تصمیماتی شجاعانه است.
ابهام در سرنوشت برخی مدیران ارشد صنعت بیمه نیز مزید بر علت شده است. نیمی از سال ۱۴۰۴ گذشته، اما هنوز تکلیف مدیرعامل و اعضای هیاتمدیره بعضی شرکتهای بزرگ مشخص نشده و این بلاتکلیفی، نه تنها سیاستگذاری داخلی شرکتها را مختل کرده، بلکه به فضای عمومی بازار هم بیاعتمادی تزریق کرده است.
وقتی مدیران ناتراز همچنان بر صندلی باقی میمانند، طبیعی است که اصلاح ساختاری به تأخیر بیفتد و ریشههای ناکارآمدی در خاک این صنعت عمیقتر شود.
راه برونرفت از این وضعیت، نه در انتشار خبرهای امیدوارکننده اما غیرواقعی، بلکه در بازآفرینی حکمرانی صنعت بیمه است.
وزارت اقتصاد و بیمه مرکزی باید با شفافیت کامل، صورتهای مالی شرکتها را منتشر کنند و بهصورت ماهانه گزارشهایی در اختیار افکار عمومی و سهامداران قرار دهند.
برخورد قاطع با مدیرانی که عامل ناترازی بودهاند، جایگزینی مدیران شایسته و متخصص، و طراحی ابزارهای نوین برای توزیع ریسک، میتواند نخستین گام در بازسازی اعتماد و توانگری باشد.
اگر صنعت بیمه قرار است به رسالت اصلی خود، یعنی پشتیبانی از اقتصاد و مردم عمل کند، باید از جنگ با اعداد دست بردارد و حقیقت تلخ ناترازیها را بپذیرد.
همانگونه که رئیسجمهور هشدار داده بود، «با عدد و رقم نمیتوان دعوا کرد». امروز صنعت بیمه در نقطهای ایستاده که یا باید پذیرای اصلاحات دردناک اما ضروری شود، یا با تداوم وضع موجود، در مسیر فرسایش تدریجی اعتماد، سرمایه و کارآمدی گام بردارد.
آینده این صنعت، به تصمیم امروز مدیران و ناظران گره خورده است.