پایشگر- مدیران بانکی نیز به اصلاحات بانکی باور و اعتقاد دارند، ولی پیش از آن و برای خروج از بن بست موجود نیاز به انجام اصلاحات در مجموع شرایط کسب و کار کشور است و سیستم بانکی هم تنها یکی از آنها است.
به گزارش پایشگر به نقل از تسنیم، مصطفی بهشتی روی، عضو هیأتمدیره بانکپاسارگاد در یادداشتی نوشت:
نگاهی کوتاه به مشکلات و معضلات نظام بانکی کشور و رئوس پیشنهادهای اصلاحی
مقدمه
بانکها در جهان امروز موتور محرک توسعه اقتصادی هستند. سوخت اصلی این موتور، گنجینه اعتماد عمومی و مردمی است که به بانکها اجازه میدهد به مدد این اعتماد از یک سو و خلاقیت کارآفرینان از سوی دیگر وجوه سپرده گذاران را در چرخه تولید و صنعت و کشاورزی به جریان انداخته و زمینه ایجاد ارزش افزوده و افزایش تولید ناخالص داخلی را فراهم آورند.
کاهش درآمد سرانه کشور به لحاظ رکود اقتصادی از یک سو و نمایان شدن اثرات نرخ تورم بالا در سالهای ابتدایی دهه ۹۰ از سوی دیگر موجب افزایش سطح تقاضا برای نقدینگی از نظام بانکی گردیده است. شرایط نامساعد محیطی که غالباً خارج از حدود تصمیمات و اختیارات شبکه بانکی کشور بوده، هجمههای فراوانی را به بانکها وارد نموده است، حال آنکه بانکها خود نیز از قربانیان و آسیب دیدگان این شرایط هستند و نه مسبب آن.
شرایط محیطی حاکم بر عملکرد بانکها
الف- عوامل برون زا
بانکها نیز همانند هر ارگان دیگری در بستر شرایط محیطی کسب و کار حاکم فعالیت نموده و از آن تاثیر میگیرند. شرایط محیطی کنونی حاکم بر عملکرد بانکها به دلایل زیر وضعیت دشواری را برای فعالیت بانکها رقم زده است:
خروج آمریکا از برجام، اعمال تحریمهای جدید بینالمللی و جدا شدن سیستم بانکی کشور از حوزه تأمین مالی بینالمللی (Global Financial Market).
ایجاد جو عدم قطعیت و اطمینان (uncertainty) در صحنه اقتصادی کشور به دلیل تبلیغات سوء و جنگ نرم قدرتهای بزرگ و رقبای منطقهای ایران در غرب آسیا.
بروز التهابات اجتماعی و بیانگیزگی و احساس بیتوجهی و کاهش اعتماد عمومی به علت عدم همکاری جناحهای سیاسی با یکدیگر و فقدان روحیه همدلی، و اعمال برخی مداخلات غیر مسئولانه ارگانهای رسمی و غیررسمی به عنوان مثال خدشهدار شدن وجهه بانکها از طریق رسانهها و تریبونهای عمومی.
عدم وجود نظام ارزی قابل اتکاء و بروز مجدد مشکلات ناشی از مابه التفاوت نرخ ارز در اثر سیاستهای جدید ارزی بدلیل سرکوب قیمت ارز در یک دوره و بروز فشارهای جهشی نرخ ارز در دورههای بعدی، و فرار سرمایه کشور.
رکود اقتصادی ایجاد شده ناشی از اتخاذ سیاستهای اقتصادی غیرکارآ و بیانضباطیهای مالی در اواخر دهه ۸۰ و اوائل سالهای ۹۰٫
رتبه نامناسب کشور از لحاظ مبارزه با پول شویی و تأمین مالی تروریسم در دنیا و تأثیر منفی آن در مراودات بینالمللی.
عدم وجود سرمایهگذاری و تأمین مالی خارجی به دلیل ریسکهای سیستماتیک حاکم بر بازار پول و سرمایه کشور، و افزایش هزینههای این گونه تأمین مالی در صورت امکان دسترسی محدود به آنها.
عدم استقلال بانک مرکزی.
تسلط سیاستهای مالی بر سیاستهای پولی.
عدم انطباق وضعیت حاکمیت شرکتی در بانکهای ایران با استانداردهای بین المللی بدلیل اعمال سیاستهای مالی و بودجهای و مداخله در فرایند فعالیت بانکداری.
عدم وجود بازار سرمایه کارآ و مؤثر و افزایش فشار تأمین مالی روی بانکها.
توجه کمتر به ضرورت اصلاح ساختاری شرکتهای متقاضی تسهیلات نسبت به تأکید بر اصلاحات ساختاری در بانکها.
نارسائیهای موجود در مقررات صادرات و واردات کشور و عدم وجود برنامههای تشویقی توسعه صادرات و وجود موانع تعرفهای و غیرتعرفهای برای حضور مداوم و مؤثر در بازارهای هدف، و عدم ورود کامل عواید حاصل از صادرات به نظام بانکی در داخل کشور به دلیل سیاستهای ارزی حاکم.
مشکلات تأمین مالی بنگاههای اقتصادی برای سرمایه در گردش اضافی بدلیل افزایش نرخ ارز و هجوم فزاینده به نظام بانکی برای تأمین این نقدینگی.
حجم بالای داراییهای منجمد از جمله تسهیلات غیرجاری، اموال تملیکی و سرمایهگذاریهای بانکها ناشی از عواملی مانند؛ رکود اقتصادی، نوسانات شدید نرخ ارز، طولانی شدن رسیدگیهای قضایی، قوانین ورشکستگی موجود و …..
کسری بودجه دولت به دلیل عدم توازن درآمد و هزینه و فشار مضاعف به دولت به لحاظ عدم تکافوی درآمدهای مالیاتی و وجود بخشهای معاف از پرداخت مالیات در حوزههای قابل توجهی از فعالیتهای اقتصادی.
کاهش فروش شرکتهای تولیدی به دلیل رکود اقتصادی حاکم و مآلاً عدم توان ایفای به موقع تعهدات و پرداخت دیون و افزایش بدهیهای دولت به سیستم بانکی و بنگاههای اقتصادی.
فشار تقاضای تسهیلات بر بانکها با حمایت مراجع استانی و دولتی نظیر پرداخت تسهیلات زود بازده.
عدم وجود سامانه یکپارچه قابل اطمینان مستقل کشوری برای اخذ اطلاعات مشتریان با در نظر گرفتن تسهیلات در سیستم بانکی و وضعیت خوش حسابی در دارایی، تأمین اجتماعی و … و جرایم سایر سازمانها و در نهایت بهره برداری از آن در اعتبارسنجی داخلی.
فراهم نبودن زیرساختهای مقرراتی و مالیاتی برای پیاده سازی استانداردهای بین المللی در تهیه صورتهای مالی به صورت یکپارچه در سطح ملی.
فراهم نبودن بستر شناسایی ذینفع نهایی و PEP در بانکها به دلیل فقدان بخشنامهها و دستورالعملها از سوی مقام ناظر و عدم ارتباطات سیستمی بین بانکها.
چابک نبودن نهادهای برون سازمانی در بهروزرسانی قوانین و مقررات مرتبط با نظام بانکی.
عدم اجرای اصولی اصل ۴۴ قانون اساسی و انجام واگذاریها به موسسات شبه دولتی و ظهور اقتصاد رانتی و غیررقابتی.
صدور مجوز سرکشی به حسابهای بانکی برای استقرار نظام مالیاتی یکپارچه قبل از اصلاح قانون مالیات و بستن خلاءهای قانونی که موجب بیاعتمادی اصناف به بانکها گردیده است (عدم استفاده از دستگاه پوز توسط برخی اصناف مانند پزشکان).
تحمیل مالیاتهای سنگین به بانکها ناشی از عدم امکان فروش داراییهای تملیکی و مازاد در مهلت زمانی مقرر در قانون رفع موانع تولید.
عدم پذیرش برخی از هزینههای بابت ذخیره مطالبات مشکوک الوصول به عنوان هزینه قابل قبول مالیاتی.
مشکلات مالیاتی ناشی از رفتار متناقض مامورین تشخیص مالیات.
وضع برخی عوارض و مالیات افزون بر قانون مالیاتهای مستقیم در تبصرههای بودجه سالیانه از جمله ۰٫۵ درصد درآمد بانکها برای مسکن اقشار کم درآمد و ۲درصد از درآمد تراکنشهای بانکداری الکترونیک برای پوشش امنیت سیستمهای بانکداری الکترونیک برای پلیس فتا و عوارض پارکینگ برای شعب فعال در برخی از استانهای کشور.
تحمیل شرایط دشوار بر بانکها در قوانین بودجه سالیانه نظیر تبصره بودجه سال ۹۷ تسویه بدهی مشتریان سررسیده شده تا پایان سال ۹۶ که تا پایان شهریور سال ۹۷ پرداخت میشود، تکلیف شده به بانکها که باید برمبنای قرارداد اولیه بدون دریافت جریمه بدهی مشتری تسویه گردد. این موضوع با توجه به تغییرات در متممهای بعدی قراردادها، میتواند برای بانکها مشکل ساز باشد.
پدیده ورشکستگی صوری مشتریان و آثار منفی آن بر بانک.
مشکلات حقوقی در مسیر رهن، تملیک و اجرای قراردادهای تسهیلاتی.
مشکل ماده ۳۴ قانون ثبت که بانکها را مکلف مینماید مطابق نظر کارشناسی الباقی قیمت مزایده را پس از تسویه بدهی مشتری به بانک در وجه وی نقداً بپردازند.
عدم وجود دادگاههای تخصصی و نگاه غیرکارشناسی قضات به مسائل مرتبط با بانکها.
عدم همکاری ناجا با بانکها در خصوص حفاظت، امنیت و ارائه مجوزها.
ب- عوامل درون زا
زمانبر بودن و پیچیدگیهای تطبیق فعالیت بانکها با استانداردهای بین المللی.
اقدامات شتابزده مراجع سیاستگذار (بورس، بانک مرکزی و …) در خصوص پیادهسازی دستورالعملهای مدیریت ریسک و تطبیق و استانداردهای IFRS … بدون در نظر گرفتن شرایط بومی و فرهنگی کشور و سادگی عملیات و محصولات بانکی ایران در مقایسه با سیستمهای پیچیده غربی، عدم ارزیابی اثرات این اقدامات شتابزده در صورتهای مالی بانکها در شرایط اقتصادی حاضر (رکود تورمی) توسط بانک مرکزی و نبود کارگروه تخصصی متشکل از همکاران شبکه بانکی، بانک مرکزی و سازمان حسابرسی در خصوص تنظیم برنامه زمانبندی اجرایی و آموزش و توسعه مهارت بانکها در زمینههای فوق.
اتکای بالای بانکها به درآمدهای ناشی از تسهیلات با حاشیه سود پایین و عدم توجه کافی به تنوع بخشی درآمدها به ویژه مقوله کارمزدها و درآمدهای معاملاتی (trading income).
ساماندهی موسسات مالی و اعتباری غیرمجاز توسط برخی بانکها (واگذاری مسئولیت پرداخت بدهیهای موسسات مذکور به بانکهای عامل که خود موجب ایجاد ریسک شهرت برای شبکه بانکی و تأثیر منفی در عملکرد آنها میگردد).
پایین بودن نسبت کفایت سرمایه بانکها و لزوم افزایش سرمایه آنها.
تحلیل رفتن مستمر داراییهای نقدی و سرمایه در گردش شبکه بانکی (علیرغم اخذ سود بالا طبق نظر و دیدگاههای بیرونی) و بازماندگی بانک در حفظ و برخورداری از اصل جایگزینی سرمایه در گردش علیرغم تصور غیرمنصفانه بودن سود بانکها به علت رشد نرخ ارز و قیمت طلا و کالاهای اساسی.
عدم تعیین حد اعتباری برای بانکهای فعال در شبکه بانکی توسط بانک مرکزی برای حضور در بازار بین بانکی و عدم ایفای نقش “آخرین مرجع” (Last Resort) توسط بانک مرکزی.
نرخ بالای جریمه اضافه برداشت به دلیل فعال نبودن بانک مرکزی در بازار بین بانکی و به تبع آن ایجاد کسری مزمن در صورتهای مالی بسیاری از بانکها و عدم تدوین و اجرای مقررات احتیاطی و همچنین عدم نظارت فعال بانک مرکزی برای پیشگیری از بروز چنین کسریهای مزمن.
سرکوب نرخهای بانکی توسط بانک مرکزی (تعیین نرخهای دستوری) و عدم رعایت قانون عملیات بانکی بدون ربا (تعیین سقف نرخ سود برای تسهیلات مشارکتی).
عدم تناسب نرخ سود پرداختی به سپردهها و نرخ سود تسهیلات دریافتی که نه تنها منجر به پوشش سود علیالحساب پرداختی نمیگردد، بلکه مابهالتفاوت سود قطعی مورد نظر بانک مرکزی ج.ا.ا. را در پایان هر سال نخواهد داشت.
عدم پایبندی برخی از بانکها به دستورالعملهای بانک مرکزی و عدم وحدت رویه در اجرای دستورالعملها و عدم نظارت بانک مرکزی (مانند نرخ سود).
تأمین تسهیلات تکلیفی و اثر آن بر منابع و مصارف بانکها و احتمال بروز اضافه برداشت.
عدم بهرهگیری کافی از نظرات بانکها در تصویب بخشنامهها توسط بانک مرکزی و ابهامات در اجرای آنها.
عدم انتشار رتبهبندی اعتباری بانکها توسط بانک مرکزی و ناآگاهی بانکها از ریسکهای اعتباری سایر بانکهای فعال در بازار بین بانکی.
نبود پایگاه دادهای مشترک زیان عملیاتی، رویدادهای ریسک عملیاتی و اعتباری و ….
نرخ بالای سود علی الحساب پرداختی به منابع جذب شده در پایان سال ۱۳۹۶ که بهای تمام شده منابع بانک در سال ۱۳۹۷ را افزایش داده است.
عدم تغییر مدل کارمزدهای خدمات بانکداری الکترونیک به ویژه در حوزه پایانههای فروشگاهی و عدم به روزرسانی تعرفه کارمزد خدمات ارزی و ریالی و خدمات الکترونیکی بانکها.
عدم ارائه راهکارهای منطقی و اجرایی قابل قبول از سوی بانک مرکزی به منظور رهایی از داراییهای غیرمولد و بنگاهداری در یک برنامه زمانبندی مشخص.
ناموزون بودن تعداد شعبههای بانکها در مقایسه با یکدیگر و ضرورت کاهش شعبههای بانکها در سراسر کشور.
عدم وجود برنامه بهینه واحد در رابطه با شعبههای بانکی، خودپردازها، پایانههای فروش در شبکه بانکی به منظور جلوگیری از هزینههای تکراری.
وجود تبعیض بین بانکها از سوی بانک مرکزی.
نگاهی به قوانین بانکی کشور
الف- قانون عملیات بانکداری بدون ربا
تصویب و اجرای قانون عملیات بانکی بدون ربا میتوانست نقطه عطفی بر اصلاحات اقتصادی کشور در دهه ۶۰ باشد. مشارکت در سود فعالیتهای اقتصادی و نظارت بر چگونگی مصرف منابع در اختیار قرار گرفته در قالب عقود اسلامی دو ویژگی اصلی قانون مذکور بود. قانون عملیات بانکی بدون ربا قانون نوینی بود که ابتدا برای یک دوره موقت مصوب شده بود تا بنا به نتایج حاصله مورد بازنگری قرار گیرد.
صرفنظر از اینکه از آن زمان تاکنون نه تنها این بازنگری صورت نگرفته است، بلکه بستر اجرایی آن نیز به نحو جامع و کامل هیچگاه فراهم نشده است.
بنا به آموزههای دینی نیت متعاملین در هر عقد اسلامی، شالوده اساسی قراردادها و عقود را تشکیل میدهد (الاعمال و به نیات). پر واضح است که یک طرف قراردادهای متکی به عقود اسلامی مردم و جامعه و طرف دیگر آن نظام بانکی کشور بوده است.
روح قانون مذکور بر این فرض استوار بوده است که بانکها به وکالت از سوی مردم سپردههای آنان را جمع آوری و با رعایت غبطه سپردهگذاران، منابع استحصالی را با انعقاد قراردادهای متکی به عقود اسلامی در اختیار سرمایهگذاران و کارآفرینان قرار داده و در سود حاصله بنا به شرایطی که در قرارداد میآید، شریک شوند تا متعاقباً سود حاصله را پس از کسر کارمزدهای عملیاتی و حقالوکاله خود به صورت مشاع بین سپرده گذاران توزیع نمایند. به عبارت دیگر “تسهیم منافع” (Profit Sharing) به عنوان یکی از محورهای اساسی بانکداری اسلامی در فقه شیعه جامهی عمل میپوشید.
لذا فرض بوده است که طرفین (بانک از یک سو و گیرندگان تسهیلات از سوی دیگر) اولاً نیت صحیح و بدون غش در انجام معامله داشته و پذیرفتهاند سود حاصله را صادقانه و به نسبتی که تفاهم نمودهاند بین خود تقسیم نمایند، ثانیاً بانکها بتوانند نسبت به چگونگی مصرف وجوه به طور دقیق نظارت نموده و از مصرف تسهیلات در اختیار گذاشته شده در موضوع مورد معامله اطمینان حاصل نمایند. رعایت غبطه سپردهگذاران به گونهای مورد عنایت قانونگذار بوده است که در مورد نرخ بازده سرمایهگذاریها حداقلهایی را برای بانکها پیش بینی نموده و آنها را مکلف نموده بود تا منابع سپردهای مردمی را در سرمایهگذاریهای مطمئن و با نرخ سود مناسبتر از طریق اعطای تسهیلات مصرف نمایند، لیکن هر دو فرض مذکور از ابتدا با شک و تردیدهایی دراجراء مواجه بوده است.
اولین مشکل اجرایی قانون نیت استفادهکنندگان از تسهیلات در قالب عقود اسلامی بوده است که با عنایت به نرخ سود ثابت ۱۲% قبل از انقلاب اسلامی، تمایلی به مشارکت در سود فعالیتهای اقتصادی با بانکها نبوده و عمدتاً بدون توجه به ماهیت قراردادهای عقود اسلامی مستمراً به دنبال پرداخت هزینه استفاده از پول با نرخ تعریف شده و ثابتی بودند.
دومین مشکل اجرایی، چگونگی و امکان نظارت بر تعداد بسیاری از قراردادهای منعقده براساس عقود اسلامی بود که ضمن آنکه امری پیچیده بود، بانکها در اینباره تخصصی نداشته و ابزار و نیروی انسانی لازم را برای آن نیز در اختیار نداشتند.
سومین اشکال اجرایی، تعیین حداقل نرخهای سود مصوب با هدف توسعه فعالیتهای ویژه اقتصادی بود، نظیر نرخ ۱۲% برای فعالیتهای تولیدی و کشاورزی، نرخ ۱۴% برای امر ساختمان و مسکن و نرخ ۱۶% برای فعالیتهای تجاری و از این بابت استفادهکنندگان از تسهیلات به طرق مختلف تلاش مینمودند نیازهای تسهیلاتی خود را در قالب فعالیتهای تولیدی و صنعتی معرفی نمایند تا سود کمتری به بانک پرداخت نمایند. فاکتور فروشی و بروز معاملات صوری از دیگر عوارض آماده نبودن شرایط محیطی برای اجرای اصولی قانون عملیات بانکی بدون ربا بوده است.
اگرچه دستورالعملهای اجرایی نظارتی برای کنترل این امر و نظارت بر مصرف تسهیلات تنظیم و ابلاغ میگردید، لیکن چه بدلیل خواست و نیت استفادهگنندگان از تسهیلات و عدم پایبندی به رعایت موازین شرعی در قراردادهای منعقده و چه به جهت ضعف ابزاری و نیروی انسانی بانکها، نظارت کافی و وافی در حجم عظیم تعداد قراردادهای منعقده بعمل نیامده و عملاً این رکن اصلی در قانون عملیات بانکی بدون ربا به حیطه اجرا در نیامد. به عبارت دیگر قانون عملیات بانکی بدون ربا و آئین نامهها و دستورالعملهای اجرایی آن، یک نظام بهم پیوسته کامل را تعریف مینمود ولی در عمل بدلیل دو مشکل اصلی (نیت-نظارت) چندان موفق نبود. علاوه بر این دخالتهای ناموجه (حتی با نیات خیر) در تقلیل نرخ سود تسهیلات در زمانهای مختلف و حتی مغایر با شکل و روح قانون عملیات بانکی بدون ربا به دشواریهای امر افزون گردید و شد آنچه که با آن مواجه هستیم.
اشکالات مشروحه فوق از این بابت نتوانست اثرات مثبت مورد نظر از این تحول اساسی را ایجاد نماید که یک قانون جامع با مفروضات مندرج در آن برای کل نظام بانکی کشور تدوین و لازمالاجرا گردید. حال آنکه یکی از راههای اصولی پیادهسازی بانکداری اسلامی و میدان دادن به اصول و عقاید اقتصادی محفوظ در چارچوب دین مبین اسلام، ایجاد واحد سازمانی یا مدیریت بانکداری اسلامی در ساختار سازمانی بانکها بود تا مبتنی بر همان اصول و مفاهیم مندرج در قانون مصوب عملیات بانکی بدون ربا عمل نماید و با مشکلات اجرایی فوقالاشعار مواجه نگردد. چراکه در صورت فرصت دادن به پیادهسازی بانکداری اسلامی در یک واحد مشخص و در کنار سیستم بانکداری عرفی، هر سه اشکال مطروحه (نیت، نظارت و پنهای سازی سود) حل میشد. زیرا مراجعهکنندگان به واحد بانکداری اسلامی اعم از سپردهگذاران و گیرندگان تسهیلات هر دو با نیت و اعتقاد کامل به این بخش مراجعه مینمودند که نه سپرده گذار به دنبال سود ثابت و با نرخ بالا بود و نه فعال اقتصادی به پنهان سازی سود میپرداخت و لذا هر دو گروه مذکور و بانک همه از سود حاصل از فعالیتهای واقعی اقتصادی بهرهمند میشدند. ضمناً با توجه به محدودیت کمّی و مقداری این عملیات در زمان شروع، امکان نظارت بر مصارف وجوه نیز مهیا بود و برای پیاده سازی عمومی آن فرصت کافی ایجاد میشد. در این سیستم امکان اجرای اصل “تسهیم منافع” (Profit Sharing) به طور دقیق و کامل مهیا میگردید. در واقع واحد بانکداری اسلامی بزرگترین بانکهای دنیا بر این اساس اقدام نموده و موفقیتهای چشمگیری داشتهاند که نمونههای متعددی از آنها قابل ذکر و پیگیری است.
ب- قانون پولی و بانکی کشور
بیش از ۴۵ سال از زمان تصویب قانون پولی و بانکی کشور میگذرد و طی این مدت تحولات بیشماری در صحنه اقتصاد و بانکداری بین الملل و همچنین مبانی پولی از آن زمان به وقوع پیوسته است و قانون مذکور بجز تغییرات کوچکی آن هم به لحاظ برخی تغییرات مدیریتی ناظر بر اداره امور بانکها، از این تحولات شدیداً به دور بوده است.
علاوه بر این به مرور زمان استقلال بانک مرکزی و سیاستهای پولی کشور به طور کامل از بین رفته و بانک مرکزی در دوران کنونی صرفاً به بانکدار دولت و مجری مصوبات دولت (که خود دچار کاستیهای فراوان بوده و تلاش مینماید برخی از آنها را از طریق بانک مرکزی حل و فصل نماید) تبدیل شده است.
دوری بانک مرکزی از نرماتیوهای نظارتی بین المللی متناسب با تحولات پیش آمده طی ۴۰ سال گذشته باعث گردیده اقدامات نظارتی بانک مرکزی به دخالتهای بیمورد و حتی خلاف قانون تجارت نظیر تحمیل فرمت اساسنامه متحدالشکل، سرکوب قیمتها (تعیین نرخ سود تسهیلات مغایر با آئیننامههای اجرایی قانون عملیات بانکی بدون ربا) و یا بعضاً تحمیل نرخ سود بالا به سپردههای بانکی …. تبدیل شده و نظام بانکی کشور را با دشواریهای گوناگون و بعضاً اعسار ترازنامههای مواجه نموده است.
پیشنهادها:
آیا خوانش جدیدی از ربا متصور است؟
حذف ربا بنا بر آموزههای صحیح دینی و شرعی از اهداف اصلی قانون عملیات بانکی بدون ربا بوده است و هیچگونه شک و ابهام و یا دلیلی بر عدم حذف ربا در جامعه وجود نداشته و قصد توجیه اضافه دریافت، وجود ندارد. لیکن یک سؤال یا نکته اساسی میتواند مطرح شود که عامل تورم در یک جامعه اقتصادی امروزی که یکی از دردهای اصلی اکثر اقتصاد کشورها میباشد چگونه تبیین و تحلیل شود. در این باره کاملاً باور و اعتقاد دارد که اخذ اضافه بر کالای قرض داده شده (به عنوان مثال مطالبه ۴ کیلو گندم در مقابل ۳ کیلو گندم قرض داده شده) ربا بوده و قطعاً حرام است، لیکن در مورد قدرت خرید پول قرض داده شده معادل وجه ۳ کیلو گندم در زمان حال (T) و قدرت خرید پول برای معادل بهای همان ۳ کیلو در زمان یکسال بعد (T1) آیا تفاوتی وجود دارد یا خیر؟ در این مقال قصد ورود به مباحث شرعی نیست و صرفاً از باب چگونگی تبیین نرخ تورم و قدرت خرید وجوه استقراضی به این امر اشاره میشود.
همانگونه که در قوانین جاری کشور که به تأیید شورای محترم نگهبان رسیده است. مهریه خانمها و دیه مسلمین که دین مسلّم افراد است همه ساله مطابق با نرخ تورم ارزیابی شده و ارزش پولی مهریه نقدی (که به وجه رایج کشور در عقد نکاح آمده باشد) و دیه مسلمین براساس نرخ تورم اعلامی بانک مرکزی تقویم گردیده و کاملاً شرعی تشخیص داده شده است. سؤال این است که آیا با همین استدلال نمیتوان دین گیرندگان تسهیلات را در روز اوّل با عنایت به زمان ادای دین آنان تقویم نمود؟ کاملاً واضح است که پرداختن به این امر در حیطه تخصصی علمای عظام اسلام بوده و طرح موضوع صرفاً با هدف بررسی امکان ابراز دیدگاهی جدید در حوزه عملیات بانکی میباشد.
قانون عملیات بانکی بدون ربا
ایجاد عدل و قسط اسلامی از آموزههای اصلی دین مبین اسلام بوده و بر آحاد مسلمانان واجب است که در این امر مقدس تلاش نمایند و قوانین مصوب کشور نیز بر همین اساس اهتمام دارد. در عین حال معرفت انسانها نسبت به شرایط محیطی خود نیز اصل مهم دیگری است که عدم عنایت به آنها میتواند انسان را در سردرگمی قرار دهد.
فتاوی حضرت امام (ره) در برخی از امور جامعه از نمونههای بارز شناخت شرایط محیطی بوده که همواره روشنگر و الگوی مردم میهن اسلامی است.
خوانش جدیدی از مبحث ربا به عنوان اضافه دریافت بر قرض با توجه به معرفت امروزی نسبت به مباحث تورم، نقدینگی و رشد تولید ناخالص داخلی، میتواند فضای نوینی را در بسط و توسعه عدل و قسط اسلامی فرا روی ما قرار دهد. در اینصورت و با آیندهنگری به منظور ایجاد فضای رشد و توسعه برای امت اسلامی با بهرهگیری از فتاوی علمای عظام اسلام میتوان نسبت به آسانسازی قانون عملیات بانکی بدون ربا و با رعایت غبطه سپردهگذاران و دریافتکنندگان تسهیلات اقدام نمود.
در صورت پذیرش چنین فرضی و با استخراج نرخهای تورم در بخشهای مختلف اقتصادی این امکان وجود خواهد داشت که وجوه اعطایی به عنوان تسهیلات یا وجوه قرض داده شده به گیرندگان آن با رعایت اصل ” لاضرر و لا ضرار” و مشابه مهریه و دیه (که به تصویب شورای محترم نگهبان رسیده است) متناسب با زمان استفاده در زمان ادای دین با توجه به نرخهای تورم اعلامی بانک مرکزی ارزیابی و به عنوان بازپرداخت اصل بدهی پرداخت شود. علاوه بر این حاشیه سودی متشکل از حاصل جمع “بخشی از سود اکتسابی گیرنده تسهیلات به اضافه حقالعمل بانک” نیز محاسبه و پرداخت شود. مبالغ دریافتی مذکور (حاصل جمع میزان افزوده شده بابت نرخ تورم و بخشی از سود اکتسابی به اضافه حقالعمل بانک) به عنوان درآمد مشاع تلقی شده و به نسبت بین سپردهگذاران و بانک تسهیم گردد. با اعمال این روش تا حدود بسیار زیادی (صرفنظر از ریزهکاریهای محاسباتی) تمامی اقشار جامعه اعم از سپردهگذاران و گیرندگان تسهیلات از ارزش افزوده فعالیتهای اقتصادی بهرهمند شده و ضمن پیگشیری از توزیع نامتعادل درآمدها و انباشت ثروت، گام مثبتی در برقراری عدل و قسط اسلامی برداشته خواهد شد.
در همین رابطه قابل ذکر است که در صورت تحقق بازنگری قانون عملیات بانکی بدون ربا بر اساس خوانش جدیدی از ربا، حتی میتوان واحد سازمانی مشخصی در بانکها داشت که فعالیت خود را بر اساس عقود اسلامی و مفهوم “تسهیم منافع” از فعالیتهای اقتصادی (Profit Sharing) به عنوان یکی از اصول پذیرفته شده فقه شیعه (و نه توزیع سود با نرخ ثابت) در چارچوب عقود اسلامی محقق نمود، دقیقاً نظیر واحدهای بانکداری اسلامی که در ساختار سازمانی برخی از بانکهای بین المللی ایجاد شده و این رویه را عمل مینمایند. بدین ترتیب میتوان انتظار داشت با بلوغ فکری و اقتصادی جامعه، پیاده سازی نظام بانکداری اسلامی در مسیر صحیح آن قرار خواهد گرفت.
قانون پولی و بانکی کشور
در نظام پولی و بانکی کشور ۳ وظیفه و یا نقش اصلی قابل تعریف است.
۳-۱ وظایف مقرراتی (Regulatory)
۳-۲ وظایف نظارتی (Supervision)
۳-۳ وظایف اعمال سیاست پولی (Monetary Policy)
در شیوههای نوین مدیریت نظام پولی در برخی از کشورها بین ۳ نقش و وظیفه فوق تمایز قائل شده و وظایف و اختیارات مذکور را در دو سازمان مختلف توزیع نمودهاند. بدین ترتیب که امور قانونگذاری و نظارت در یک سازمان ویژه و مستقل و اعمال سیاستهای پولی به بانک مرکزی محول گردیده است. اگرچه رویه مذکور الزامی نبوده و کشورهایی که این تقسیمبندی را قائل شدهاند به یک اصل مسلّم پایبند بودهاند و آن هم بحث استقلال کامل امور سیاستهای پولی و بانکی (Monetary issues) از سیاستهای مالی (Financial issues) بوده است. به عنوان مثال میتوان از کشور ترکیه نام برد که با جداسازی امور مقرراتی و نظارتی از وظایف اعمال سیاستهای پولی و ایجاد نهادی جدید در کنار بانک مرکزی به جنگ مشکلات بانکی اواخر دهه ۹۰ میلادی رفت و به انجام اصلاحات بانکی در سالهای اولیه قرن بیست و یکم در نظام بانکی ترکیه پرداخت.
بدین منظور لازم است قانون پولی و بانکی کشور با عنایت به ۳ اصل فوق الاشعار و با لحاظ نمودن استقلال کامل امور پولی و بانکی و بدون دخالت دولت بازنگری گردد. این مهّم که هر ۳ وظیفه یا نقشهای مذکور در چارچوب یک سازمان (بانک مرکزی) و یا دو سازمان مستقل از یکدیگر (بانک مرکزی و نهاد مقرراتی و نظارتی) در قانون دیده شوند امری است که بر اساس چگونگی هماهنگیهای لازم و تعامل نزدیک و اثربخش سازمانها در چارچوب سیاستهای کلان اداری کشور میتواند مورد عنایت قرار گیرد.
در عین حال شناسایی بانکهای هم سنخ و همگن و برنامهریزی برای ادغام آنها جهت ایجاد بانکهای توانمندتر از دیگر راهکارهایی است که میتواند مورد مطالعه قرار گیرد.
پیشنهادهایی درباره مشکلات و مسائل مبتلا به امروز بانکها
همچنین در خصوص پیشنهادهای مرتبط با افزایش بهای تمام شده پول بانک ها در سال ۱۳۹۷ متعاقب انتشار گواهی سپرده در پایان سال ۱۳۹۶ نیز موارد زیر را به استحضار میرساند:
پرداخت مستقیم مابهالتفاوت هزینههای ایجاد شده براساس محاسباتی که بانکها ارائه میدهند از محل هزینههای مورد نظر آن بانک.
کاهش سپرده قانونی تا ۱۰درصد برای جبران بخشی از هزینههای ایجاد شده و بدون هرگونه تبعیض.
افزایش نرخ سود (جایزه سپرده قانونی) از ۱درصد به نرخی متناسب جهت جبران هزینه بانکها ناشی از اعمال نرخ ۲۰درصد در سپردههای بلند مدت موضوع بخشنامه فوقالذکر.
تعیین حد اعتباری برای بانکها متناسب با وضعیت دارایی و بدهی و سرمایههای آنها و اعطای تسهیلات با نرخهای ترجیحی به بانکها جهت پوشش هزینههای نرخ سود.
افزایش تدریجی کارمزدها و اقدام در جهت فرهنگسازی پرداخت کارمزدهای جدید در ازای ارائه خدمات بازنگری کارمزدهای مجاز شبکه بانکی و افزایش (کارمزدهای ریالی، ارزی و ارائه خدمات الکترونیکی و اصلاح مدل کارمزدی پایانههای فروش).
سپردهگذاری منابع ارزان قیمت توسط بانک مرکزی نزد بانکها در چارچوب حدهای اعتباری مصوب.
صدور مجوز سپردهگذاری شرکتهای دولتی در قالب منابع ارزان قیمت نزد بانکهای خصوصی.
هماهنگ کردن نرخ سود تسهیلات اعطایی با متوسط بهای تمام شده پول در شبکه بانکی
کاهش نسبت سپرده قانونی به ۱۰ درصد برای کلیه بانکها و بدون هرگونه تبعیض
تخصیص یارانه سود تسهیلات به بانکها در هماهنگی با دولت
تکمله
مدیران ارشد نظام بانکی نه مخالف پیاده سازی استانداردهای بین المللی هستند و نه مخالف رعایت مقررات احتیاطی و شفافسازی نظیر IFRS و امور تطبیق. لیکن در شرایط حساس کنونی حیاتیترین وظیفه و اقدام آنها و تمام دستاندرکاران اقتصادی کشور ساماندهی به شرایط بیمار پیش گفته و اصلاح سیاستهای اقتصادی مرتبط با آنها و مقابله با چالشهای پیشرو است تا با کاهش و حذف ریسک سیستماتیک، زمینه حفظ و ارتقاء اعتماد عمومی را به کل نظام اقتصادی کشور فراهم آورند.
متقابلاً اصرار به پیادهسازی استانداردهای هر چند صحیح ولی بدون عنایت به شرایط محیطی ناهنجار کنونی، و دامن زدن به کاهش اعتماد عمومی نسبت به شبکه بانکی به لحاظ مسائلی که بانکها نه تنها موجد و مسبب آن نبوده، بلکه خود قربانی آن هستند، صرفنظر از جفایی که بر آنها میباشد، حامل آثار دهشتناکی خواهد بود که تر و خشک را با هم خواهد سوزاند. همیشه فرصت برای پیادهسازی استانداردهای سازنده وجود خواهد داشت مشروط بر آنکه پیشاپیش از بروز شرایط تحمیلی و مخرب پیشگیری نموده و شرایط محیطی را برای فعالیت سازنده و کارآ فراهم نموده باشیم.
آری مدیران بانکی نیز به اصلاحات بانکی باور و اعتقاد دارند، ولی پیش از آن و برای خروج از بن بست موجود نیاز به انجام اصلاحات در مجموع شرایط کسب و کار کشور است و سیستم بانکی هم تنها یکی از آنها است. باشد که با روان نمودن شرایط محیطی کسب و کارها، سیستم بانکی نیز همچون گذشته موتور محرک رشد و توسعه اقتصادی کشور باشد.
تهاجمات جفاکارانه به نظام بانکی نه تنها راه را برای توسعه اقتصادی و بازارهای پول و سرمایه نخواهد گشود، بلکه آن چنان دامن تمام بنگاههای اقتصادی بورسی و غیربورسی را (که تماماً جزء بدهکاران بزرگ به سیستم بانکی هستند) خواهد گرفت که نه نشان از تاک بماند و نه از تاک نشان!