×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

ویژه های خبری

true
false
true
واقعیت‌های مناقشه با ایران که ترامپ نادیده می‌گیرد/ پیش‌شرط‌های توافق پایدار با تهران

واقعیت‌های مناقشه با ایران که ترامپ نادیده می‌گیرد/ پیش‌شرط‌های توافق پایدار با تهران

اخبار بین‌الملل پایشگر_ «موفقیت، نیازمند آن است که واشنگتن از این خیال که فشار به‌تنهایی منجر به تسلیم می‌شود، دست بکشد و واقعیت پیچیده‌تر را بپذیرد: توافق‌های پایدار، نیازمند مصالحه دوجانبه‌اند. ممکن است این کار از نظر سیاسی در آمریکا دشوار باشد، اما تنها مسیر واقع‌بینانه برای مدیریت یکی از مهم‌ترین روابط در سیاست بین‌الملل معاصر است.»

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی پایشگر، وب‌سایت تحلیلی سیاسی The American Conservative مستقر در ایالات متحده که رویکردی محافظه‌کارانه اما منتقد جریان اصلی نئومحافظه‌کار دارد در تازه ترین نوشتار به سراغ انتقاد از سیاست فشار حداکثری دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده در قبال ایران رفته و می‌نویسد:

رویکرد کنونی حاکم بر روابط ایالات متحده با ایران، نماد تنش همیشگی میان آرمان‌گرایی و محدودیت‌های واقع‌گرایانه‌ای است که مدت‌هاست سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه را شکل داده‌اند. با مشاهده کمپین جدید «فشار حداکثری» دولت ترامپ در کنار تلاش‌های دیپلماتیک همزمان در قبال ایران، بار دیگر به یاد می‌آوریم که واقعیت‌های ژئوپلیتیکی اغلب بر ترجیحات ایدئولوژیک غلبه دارند.

برجام دقیقاً به این دلیل موفق بود که در ازای محدودیت‌های هسته‌ای، کاهش ملموس تحریم‌ها را برای ایران فراهم کرد. حفظ فشار حداکثری در حالی‌که خواستار امتیازات هسته‌ای هستید، انگیزه‌های وارونه‌ای ایجاد می‌کند که پایبندی ایران را کاهش می‌دهد، نه افزایش.
تناقض آشکار در رویکرد دونالد ترامپ، ترکیب تحریم‌های شدید با مذاکرات مستقیم، بیانگر درک نادرست از چگونگی عملکرد مؤثر دیپلماسی قهری است.

مذاکرات اخیر میان آمریکا و ایران که از آوریل ۲۰۲۵ آغاز شد، پس از ارسال نامه ترامپ به رهبر ایران، همزمان با بازگرداندن سیاست فشار حداکثری رخ داد. این مسیر دوگانه، باور کهنه آمریکا را نشان می‌دهد که تصور می‌کند تنبیه اقتصادی می‌تواند زمینه را برای پیشرفت دیپلماتیک فراهم کند.

اما تاریخ چیز دیگری را نشان می‌دهد: برجام دقیقاً به این دلیل موفق بود که در ازای محدودیت‌های هسته‌ای، کاهش ملموس تحریم‌ها را برای ایران فراهم کرد. حفظ فشار حداکثری در حالی‌که خواستار امتیازات هسته‌ای هستید، انگیزه‌های وارونه‌ای ایجاد می‌کند که پایبندی ایران را کاهش می‌دهد، نه افزایش.

بمباران سایت‌های هسته‌ای ایران توسط آمریکا در ژوئن ۲۰۲۵، تشدید خطرناک تنش است که اساساً چشم‌انداز حل و فصل بحران از طریق مذاکره را تضعیف می‌کند. اقدام نظامی علیه تأسیسات هسته‌ای ایران، فارغ از توجیهات تاکتیکی، این پیام را می‌رساند که واشنگتن، ایران را بیشتر از منظر تهدید امنیتی می‌بیند تا یک شریک بالقوه در دیپلماسی.

این رویکرد نظامی‌گرایانه، بازتاب گرایش گسترده‌تر آمریکاست که به‌جای دیپلماسی، از زور به‌عنوان ابزار اصلی استفاده می‌کند. حمله نظامی نه‌تنها اهرم مذاکرات را ایجاد نمی‌کند، بلکه مواضع طرفین را سخت‌تر کرده و دستیابی به مصالحه‌ای آبرومند را دشوارتر می‌سازد.

وضعیت رابطه اسرائیل–ایران لایه‌ای دیگر از پیچیدگی به مسئله می‌افزاید که سیاستگذاران آمریکایی به‌طور مداوم آن را دست‌کم می‌گیرند. اعلام آتش‌بس میان ایران و اسرائیل از سوی ترامپ، حاکی از درک این نکته است که نمی‌توان مناقشات منطقه‌ای را از روابط دوجانبه ایران و آمریکا جدا کرد. با این حال، سیاست آمریکا همچنان همبستگی با متحدان را بر انسجام راهبردی ترجیح می‌دهد.

یک رویکرد واقع‌گرایانه واقعی باید بپذیرد که منافع اسرائیل و آمریکا در قبال ایران، با وجود همپوشانی، یکسان نیستند. نگرانی‌های وجودی اسرائیل درباره نفوذ منطقه‌ای ایران، ممکن است با منافع آمریکا در ثبات منطقه‌ای و عدم اشاعه سلاح هسته‌ای در تعارض باشد. مدیریت این تنش، مستلزم پذیرش این واقعیت است که حمایت بی‌چون‌وچرا از مواضع اسرائیل، الزاماً به نفع اهداف راهبردی آمریکا نیست.

نویسنده این مطلب در ادامه با طرح این ادعا که برنامه هسته‌ای ایران همچنان محور اصلی نگرانی‌هاست، می‌نویسد: اما گفتمان آمریکایی آن را به‌گونه‌ای مطلق‌گرایانه مطرح می‌کند که راه‌حل‌های مبتنی بر مذاکره را تقریباً غیرممکن می‌سازد. خواست عقب‌نشینی کامل هسته‌ای ایران، در کنار حفظ تحریم‌ها، این واقعیت اساسی را نادیده می‌گیرد که ایران برنامه هسته‌ای خود را دقیقاً به‌عنوان اهرمی در برابر چنین فشارهایی توسعه داده است.

رویکردی واقع‌بینانه‌تر باید بپذیرد که حفظ بخشی از ظرفیت هسته‌ای ایران ممکن است اجتناب‌ناپذیر باشد و به‌جای حذف کامل آن، بر ایجاد سازوکارهای نظارتی و راستی‌آزمایی دقیق تمرکز کند که هشدار اولیه مناسبی نسبت به هر برنامه تسلیحاتی بدهد. هدف باید مدیریت مسئله هسته‌ای باشد، نه حذف آن به‌طور کامل.

نویسنده با تاکید بر اینکه اثرگذاری تحریم‌ها به‌عنوان ابزاری سیاستی، در اندیشه راهبردی آمریکا بیش از حد بزرگ‌نمایی شده است، می‌افزاید: فشار اقتصادی اگرچه می‌تواند هزینه‌هایی برای کشور هدف ایجاد کند، اما به ندرت منجر به تغییرات بنیادینی در سیاست‌های آن کشور می‌شود. ایران نشان داده است که در برابر تحریم‌ها انعطاف‌پذیری قابل توجهی دارد و توانسته روابط اقتصادی جایگزین و ظرفیت‌های داخلی ایجاد کند.

علاوه بر این، جامعه بین‌المللی بیش از پیش نسبت به تحریم‌های ثانویه آمریکا که فرصت‌های اقتصادی آن‌ها را محدود می‌کند، احساس خستگی می‌کند. مخالفت اروپا، چین و روسیه با سیاست آمریکا در قبال ایران، نه‌تنها ناشی از اختلاف در مورد ایران است، بلکه از نگرانی عمیق‌تری نسبت به استفاده آمریکا از فشار اقتصادی به‌عنوان ابزار سیاست خارجی حکایت دارد. رویکردی واقع‌گرایانه به ایران باید با ارزیابی صادقانه‌ای از منافع و توانایی‌های آمریکا آغاز شود.

فشار اقتصادی اگرچه می‌تواند هزینه‌هایی برای کشور هدف ایجاد کند، اما به ندرت منجر به تغییرات بنیادینی در سیاست‌های آن کشور می‌شود. ایران نشان داده است که در برابر تحریم‌ها انعطاف‌پذیری قابل توجهی دارد و توانسته روابط اقتصادی جایگزین و ظرفیت‌های داخلی ایجاد کند.
نویسنده با طرح این ادعای بی پایه و اساس که آمریکا نگرانی‌های مشروعی درباره رفتار منطقه‌ای ایران و فعالیت‌های هسته‌ای‌اش دارد، می‌نویسد: آمریکا همزمان توانایی محدودی برای تغییر بنیادین سیاست‌های داخلی و خارجی ایران تنها از طریق فشار خارجی دارد. این مسئله، نیازمند چند اصلاح سیاستی است:

تعامل تفکیک‌شده: سیاست آمریکا باید میان تهدیدات امنیتی اساسی (توسعه سلاح هسته‌ای، تهدید مستقیم به نیروهای آمریکایی) و رقابت منطقه‌ای گسترده‌تری که ممکن است از طریق دیپلماسی قابل مدیریت باشد، تمایز قائل شود.
معامله متقابل مشروط: به‌جای درخواست امتیازات یک‌جانبه از ایران، واشنگتن باید بسته‌هایی از امتیازات متقابل طراحی کند که دغدغه‌های هر دو کشور را برطرف کند، مثلاً محدودیت‌های هسته‌ای در برابر کاهش تحریم‌ها یا تغییر رفتار منطقه‌ای در ازای به رسمیت شناختن دیپلماتیک.
مدیریت اتحادها: سیاست آمریکا باید بپذیرد که همسویی کامل با ترجیحات اسرائیل ممکن است با ثبات منطقه‌ای در تعارض باشد. این نیازمند گفت‌وگوهای صادقانه با متحدان درباره اولویت‌ها و هزینه‌هاست.
جدول زمانی واقع‌بینانه: تغییرات بنیادین در روابط ایران و آمریکا نیازمند سال‌ها تلاش است، نه چند ماه. چرخه‌های سیاسی در آمریکا فشارهایی برای نتایج سریع ایجاد می‌کند که با دیپلماسی صبورانه و پایدار مغایرت دارد.

فرصت و خطر در کنار یکدیگر قرار دارند. تمایل هر دو طرف برای گفت‌وگوی مستقیم، علی‌رغم تنش‌ها، نشان می‌دهد که مسیر دیپلماتیک همچنان باز است. با این حال، تشدید هم‌زمان فشارهای نظامی و اقتصادی، جریان‌هایی متضاد ایجاد می‌کند که ممکن است پیشرفت دیپلماتیک را خنثی سازد.

موفقیت، نیازمند آن است که واشنگتن از این خیال که فشار به‌تنهایی منجر به تسلیم می‌شود، دست بکشد و واقعیت پیچیده‌تر را بپذیرد: توافق‌های پایدار، نیازمند مصالحه دوجانبه‌اند. ممکن است این کار از نظر سیاسی در آمریکا دشوار باشد، اما تنها مسیر واقع‌بینانه برای مدیریت یکی از مهم‌ترین روابط در سیاست بین‌الملل معاصر است.

بدیل این رویکرد یعنی ادامه چرخه‌های تنش و مدیریت بحران نه به نفع منافع آمریکا است و نه ثبات منطقه. یک سیاست خارجی پخته باید این محدودیت‌ها را درک کرده و خود را با آن‌ها تطبیق دهد.

false
true
false
false

true