true
چرا هوا پس است؟
گروه یادداشت و تحلیل سیاسی پایشگر: مولود پاکروان-برای آنکه دریابیم مردم با دولت قطع رابطه کردهاند به شواهد چندانی نیاز نیست. به همان اندازه که مسوولان خود را از پاسخگویی به جامعه و اولویت دادن به نیازهای آنان بینیاز میدانند مردم هم دیگر حرفی برای گفتن ندارند.
هرچه صدایشان را بالاتر بردند. گوشی برای شنیدن پیدا نکردند و هرچه بر درهای بسته کوبیدند، کمتر دری به رویشان باز شد. بحرانها یکی پس از دیگری آمدند و رفتند و اندک رمق باقیمانده در این رابطه مخدوش را گرفتند؛ رابطهای که سرمایه اجتماعی دولت و مایه بقا و ثبات آن بود.
هشدارها هم ناشنیده گرفته شد. بعد از آنکه زنگ خطر بحران بیاعتمادی و ناامیدی در دیماه 96 به صدا درآمد، اندیشمندان بسیاری کوشیدند به اهالی سیاست هشدار دهند که کمی پایینتر، حوالی طبقه متوسط و ضعیف، هوا پس است، اما آنها هم راه به جایی نبردند.
سیاستمداران، پشت درهای بسته مشغول تصمیمگیری برای کسانی بودند که رای به صندوقهایشان ریخته بودند اما دیگر نیازی به رای و نظرشان نبود؛ آنها اولویتهای دیگری داشتند. مردم از پای برجهای سیاستگذاری هم پراکنده شدند.
برخی چمدان بستند که بختشان را جای دیگری بیازمایند. برخی با منتخبانشان قهر کردند و خانهنشین شدند. باقیماندگان هم دلمرده و تکیده و مبهوت در روزمرگیهای روزگار، امروز را به فردا میرسانند بیآنکه به چشمانداز پیشرو امیدوار باشند. سیاستمداران هرازگاهی پشت تریبونها میروند و خبر میدهند که همه چیز آرام است. جامعه اما، آرامش ندارد؛ نااطمینانی همه عرصهها را تسخیر کرده است.
نزدیک به 9 سال از آغاز بهار عربی و شعلهور شدن بحرانهای خاورمیانه میگذرد اما از آن همه درسهای ارزندهای که برای آموختن داشت، هیچ نیاموختیم. زوال حکمرانی در کشورهای عربی، حاصل بحران بلندمدت و ریشهدار در روابط میان دولت-ملتهای عرب بود.
وقتی اعتراضات شدت گرفت، مسوولان به مطالبات مردم پاسخهای ضعیفی دادند، شکاف و دستهبندیهای اجتماعی را تعمیق کردند، سبب تضعیف نهادها شدند و به تحرکات افراطی و خشونتآمیز دامن زدند. حالا برخی از این دولتها به واسطه درگیریهای داخلی از میان رفتهاند اما آنها که باقی ماندهاند هم به ثبات نرسیدهاند؛ با کوچکترین جرقهای آتش زیر خاکستر شعله میکشد. آنها فراموش کردند که هیچ دولتی از ضرورت اصلاحات آن هم به شیوهای پایدار، مبرا و مصون نیست.
تحلیلگران میگویند درک اینکه چرا و چگونه دولتهای عربی فروپاشیدند به وضوح نشان میدهد ظرفیت حکمرانی آنان در رفع تهدیدهای امنیت ملی و منطقهای، مبارزه با فساد و سوءاستفاده از قدرت و مهمتر از آن، ترمیم شکاف بین دولت و جامعه بسیار اندک بود.
شرایط کشور پس از اعتراضات، مانند دوران پس از جنگ است. پس لازم است به خاطر بیاوریم درگیریها و اعتراضات و آسیبپذیری و شکنندگی جامعه پس از آن، بر اقتصاد، جامعه و حکمرانی کشور بهطور کلی تاثیرات گسترده و بعضاً غیرقابل جبرانی دارد.فقدان اعتماد یا بدگمانی به دولت و دولتمردان، تضعیف انسجام اجتماعی، تخریب هنجارها و ارزشها، احساس گسترده ترس، نداشتن قدرت و ناایمنی و بدگمانی نسبت به آینده تنها بخشی از این آثار است.
روابط دولت-ملت یک مفهوم کلیدی است که بر حقوق و تعهدات متقابل دولت-ملتها، نحوه تخصیص منابع عمومی و تعیین شیوههای مختلف نمایندگی مردم و پاسخگویی به آنان متمرکز است. در این مفهوم نه جامعه مدنی و نه دولت، در انزوا و خلأ فعالیت نمیکنند.
دولت مشروعیت خود را از تعامل با شهروندان و جامعه مدنی سازمانیافته و کنشگر میگیرد اما، نخبگان سیاسی که از پشتوانه و درآمد حاصل از رانت منابع طبیعی بهره میبرند اغلب انگیزه کمی دارند که با شهروندان خود تعامل برقرار کنند و از اقتدار مشروع بهره ببرند. جای تعجبی نیست اگر در این شرایط، جامعه میراثدار رابطهای منفی و ضعیف با حکمرانی شود!
واقعیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جهان امروز حاکی از آن است که یک حکمرانی موفق و مقتدر به زیربنای عمیقتر و گستردهتری از حمایتهای اجتماعی نیاز دارد. چه بر سر این زیربنا میآید وقتی از سیلها و سقوطها درس نمیگیریم، از پنهانکاری دست برنمیداریم، همچنان درگیر خطاهای سیاستگذاری جزیرهای هستیم و از همه بدتر با مردم سخن نمیگوییم! جامعه از سیاستمدارانی که با شهروندانشان قطع رابطه کردهاند و به تکرار خطاهای گذشته مشغولاند، حمایت نمیکند.
false
true
https://paieshgar.ir/?p=61674
false
false