۲۷۷ خانواده عزادار، ۲۲ هزار تصادف در ۷ روز/ مرگ روی آسفالت، نتیجه سالها بیتدبیری و بیمسئولیتی
اخبار اجتماعی پایشگر– مرگ ۲۷۷ نفر در هفت روز، آماری نیست که تنها با یک آه و تأسف از کنار آن گذر کنیم.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری پایشگر، این یک فاجعه ملی است که هرساله تکرار میشود، درست مثل عید نوروز.
مردم به استقبال بهار میروند، اما جادهها گاه به پایان زندگیشان تبدیل میشود.
گویا مرگ در سفر، بخشی از فرهنگ این سرزمین شده و عدد جانباختگان تنها در جدولهای آماری مسئولان بالا و پایین میشود، بیآنکه ارادهای جدی برای پایان این چرخه خونین وجود داشته باشد.
این حوادث هر سال رخ میدهد، چون چرخه معیوبی در کار است: جادهها استاندارد نیستند، خودروها ناایمناند و نظارتها، یا ضعیف است یا سلیقهای.
تصادفهای خونین محصول بیتدبیری و بیتوجهی به زیرساختهایی است که وظیفهاش حفظ جان مردم است، نه گرفتن آن.
وقتی جادهای ده سال است در حال ساخت است، وقتی خودرو با کیفیت دهههای گذشته تولید میشود و هیچکس پاسخگو نیست، معلوم است که مردم باید هزینه این سهلانگاری را با جان بپردازند.
خودروسازان انحصاری که در برابر هیچ نهاد ناظری پاسخگو نیستند، همچنان به تولید خودروهایی ادامه میدهند که با کوچکترین ضربه، تبدیل به تابوت میشوند.
جادهها نیز نه تنها گسترش نیافتهاند، بلکه در بسیاری نقاط حتی ترمیم هم نشدهاند.
تابلوهای فرسوده، روشنایی ناکافی، نبود امکانات امدادی و… همه عواملی هستند که سالها تکرار شده و کسی خود را موظف به اصلاح آنها نمیداند.
چرا؟ چون مرگ در جادهها هزینهای برای مسئولان ندارد، اما سودی برای برخی نهادها دارد.
از سوی دیگر، مردم همواره مقصر نشان داده میشوند؛ سرعت غیرمجاز، خوابآلودگی، رعایت نکردن فاصله و… بله، اینها هست، اما این تنها بخشی از ماجراست.
چرا باید شهروندی که مالیات میدهد، عوارض جاده میپردازد، و خودروی گران اما بیکیفیت میخرد، جانش را نیز در این قمار از دست بدهد؟
چرا سهم دولت در این میان نادیده گرفته میشود؟ چرا بهجای اصلاح ساختار، فقط هشدار و آمار منتشر میشود؟
جادههای ایران، آینهای از مدیریت اقتصادی و عمرانی کشورند.
بیبرنامه، ناامن، فرسوده و پرخطر. وقتی توسعه جادهها، ایمنسازی خودروها، و ارتقای سطح فرهنگ رانندگی اولویت مسئولان نیست، مردم همواره در خطر خواهند بود.
کاهش ۱۹ درصدی تلفات نباید مایه غرور باشد، باید زنگ خطری باشد که چرا هنوز صدها نفر در چند روز عید جان میدهند.
پایان این قصه تکراری زمانی رقم میخورد که جان مردم، واقعاً برای تصمیمگیران ارزش داشته باشد. نه در شعار، نه در کمپینهای فصلی، بلکه در عمل؛
در بودجهای که صرف اصلاح جادهها میشود، در قوانینی که خودروسازان را ملزم به ایمنی واقعی میکند، و در نظارتی که تاوان سهلانگاری را از مسئولان میگیرد، نه از مردم بیپناه در جادههایی که مرگ در آنها کمین کرده است.